چندبار این جمله را با صدای بلند گفتم تا آنکه سیلی محکمی به دهانم خورد. به خودم آمدم. بهتزده به مستخدم نگاه کردم که نمیدانم سروکلهاش از کجا پیدا شده بود؛ احتمالاً منشی خبرش کرده بود. مستخدم با تحکم فراوانی به من گفت آرام سر جایم بنشینم، وگرنه کتک خواهم خورد و منِ بیاراده گفتم: «چشم».