در این داستان عزیز آقا، جوانی اهل شمیران است که با شروع جنگ تحمیلی عراق به جبهه میرود، امّا پس از چندی سر از عراق در میآورد و مقیم کربلا شده خادم حرم امام حسین(ع) میشود. او که در ایران به تازگی با پونه ازدواج کرده بود در کربلا نیز با خانوادهای آشنا میشود که نام دختر آن خانواده پونه است. و سرانجام به ازدواج آن دو میانجامد.