0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب صوتی  خشم در هارلم نشر توسعه محتوای لحن دیگر

کتاب صوتی خشم در هارلم نشر توسعه محتوای لحن دیگر

کتاب صوتی
نویسنده:
درباره خشم در هارلم
از متن کتاب: هَنک بستۀ پول را شمرد. پول زیادی بود، صد و پنجاه اسکناس تانخوردۀ ده‌دلاری. با چشمان سرد کهربایی‌رنگش به جکسون نگاه کرد. «پس پونزده‌تا صددلاری بهم می‌دی، درسته؟» می‌خواست همه‌چیز روشن باشد. معامله جدی بود. مردی بود ریزنقش و آراسته، با پوست قهوه‌ای پر از خال و موهای تُنُک صاف‌شده. به نظر می‌رسید از آن آدم‌های کاربلد و اهل معامله است. جکسون گفت: «درسته. هزار و پونصد دلار.» برای جکسون هم معامله جدی بود. جکسون مرد سیاه‌پوست قدکوتاه و چاقی بود با لثه‌های سرخابی و دندان‌هایی سفید مثل مروارید که جان می‌دادند برای خندیدن، اما حالا نمی‌خندید. قضیه برایش جدی‌تر از آن بود که بخندد. جکسون فقط بیست و هشت سالش بود، اما این معامله به‌قدری جدی بود که راحت ده سال بزرگ‌تر نشان می‌داد. هنک بعد از شنیدن جواب جکسون گفت: «پس می‌خوای واسه‌ت پونزده هزار دلار جعل کنم، آره؟» جکسون گفت: «درسته. پونزده‌هزارتا.» سعی می‌کرد خوشحال به نظر برسد، اما ترسیده بود. عرق از لای موهای فرفری کوتاهش سرازیر شده بود. صورت سیاه گِردش مثل توپ اِیت‌بال برق می‌زد. «سهم من می‌شه ده درصد، پونزده‌تا صددلاری، باشه؟» «باشه. واسه این معامله هزار و پونصد دلار بهت می‌دم.» جودی گفت: «من پنج درصد سهم خودم رو برمی‌دارم. یعنی هفتصد‌و‌پنجاه‌تا. قبوله؟» جودی کارگر بود و درآمد خوبی نداشت، پسری با بدن ورزیده و قدوقوارۀ متوسط و رنگ قهوه‌ای و پوست زبر و ناصاف که کت چرمی و شلوار ارتشی به تن داشت. نوک موهای بلند و پرپشتش صاف شده بود و به قرمز تیره می‌زد و ریشۀ سیاهش وزوزی بود. از شب سال نو کوتاهشان نکرده بود و حالا دیگر اواسط فوریه بود. یک نگاه به جودی کافی بود تا بفهمی آدم شدیداً اُملی است. جکسون گفت: «قبوله. هفتصد‌و‌پنجاه‌تا سهمت رو می‌گیری.» جودی بود که هنک را پیدا کرده بود تا این‌همه پول را برایش جعل کند. ایمابل گفت: «باقی پول هم مال منه.» بقیه خندیدند. ایمابل معشوقۀ جکسون بود. دختری با لب‌های قلوه‌ای، اندام هوس‌انگیز، پوستی کهربایی، چشمان قهوه‌ای رگه‌دارِ اغواگر و کپل کمانی و قوس‌دار، عیناً معشوقه‌ای مادرزاد. جکسون مثل گوزنی که برای ماده‌گوزن له‌له می‌زند دیوانه‌اش بود. دور میز آشپزخانه ایستاده بودند. پنجره مشرف به خیابان صدوچهل‌ودوم بود. دانه‌های برف فرو‌می‌افتاد روی کپهٔ زباله‌های یخ‌زده که تا چشم کار می‌کرد مثل خاکریز کنار جوی آب کشیده شده بود. جکسون و ایمابل در اتاقی ته راهرو زندگی می‌کردند. خانم صاحب‌خانه سرِ کار بود و بقیۀ مستأجرها بیرون بودند. کل ساختمان در اختیار خودشان بود. هنک می‌خواست صد و پنجاه اسکناس ده‌دلاریِ جکسون را به صد و پنجاه اسکناس صددلاری تبدیل کند. جکسون هنک را تماشا می‌کرد، هنک اسکناس‌ها را دانه‌دانه با دقت لای کاغذ شیمیایی پیچید، رول‌ها را در لوله‌هایی مقوایی شبیه لولهٔ ترقه فرو کرد و آخر‌سر لوله‌ها را توی فر اجاق‌گاز نو روی هم چید.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
mp۳
حجم
400.۵۲ مگابایت
مدت زمان
۰۷:۳۸:۲۵
نویسندهچستر هایمز
مترجممزدک بلوری
راویعرفان آیتی
ناشرتوسعه محتوای لحن دیگر
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۰/۱۲/۲۴
قیمت ارزی
4 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
mp۳
۴۰۰.۵۲ مگابایت
۰۷:۳۸:۲۵

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.5
از 5
براساس رأی 8 مخاطب
اجرای روان 🎙️ (1)
تلخ ☕️ (1)
5
87 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
12 ٪
5 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

از این گوینده چیزی نشنیده بودم صدای خوب و گویندگی عالی داره و رمان جذااابی بود. همه شخصیتای داستانو با صداشون سعی داشتن بسازن و خیلی جالب بود. کاش میشد مثل کتابای دیگه بعضی جاها موزیک میومد.

5
اجرای روان 🎙️
سرگرم‌کننده 🧩
تلخ ☕️
پربار 🌳

شرایط زندگی آفریقایی-آمریکایی های خلافکار یا ساده رو خیلی با جزییات و زیبا تعریف و توصیف کرده بود. داستان در عین سریع و پر جنب و جوش بودن، عمق خوشایند و متحیر کننده ای داشت. ترجمه و اجرا هم عالی بود

5

این رمان همینطوری جذابه ، دیگه با این صدا که محشر شده .

5

خوانش عالی کتاب با صدا سازی های هر شخصیت‌ عالی بود.

5

خوانش عااااالی بود.

4.5
(8)
تلخ ☕️ (1)
٪30
99,000
69,300
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
خشم در هارلم
خشم در هارلم
چستر هایمز

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
خشم در هارلم
چستر هایمز
توسعه محتوای لحن دیگر
4.5
(8)
تلخ ☕️ (1)
٪30
99,000
69,300
تومان

از همین نویسنده مطالعه کنید

همه