داستان درباره زندگی مانا و سونیا دو خواهر است که دردسرهای زیادی در زندگی دارند. مادر و پدرشان که یک زمانی عاشقانه همدیگر را دوست داشتهاند حالا رابطهشان خوب نیست و مدام با هم دعوا میکنند. این دعواها به حدی شدید است که مانا در سال کنکورش به دلیل تنشهای شدید نتوانسته درس بخواند و حالا با همراهی پدربزرگش در یک کارگاه شریک است اما همچنان دلش میخواهد درس بخواند و دنبال آرزوهایش برود. این تنش بین زن و شوهر آنقدر شدید میشود که بالاخره از هم جدا میشوند. مانا و سونیا که از رفتار آنها خسته شدهاند به خانه مادربزرگشان میروند. مانا فکر میکند فرصتی پیش آمده تا کمی ارام باشد اما خبر ندارد عشق منتظر فرصت است.