اِما، دوستان قدیمی دوران تحصیل نامزدش را برای شرکت در جشن سال نو به یک عمارت دورافتاده اما کاملا بکر و زیبا در
ارتفاعات اسکاتلند دعوت میکند.
دوستان قدیمی برای گذراندن چند روز دور از هیاهوی زندگی روزمره و یادآوری خاطرات خوب گذشته دعوت او را میپذیرند.
با ورود گروه دوستان قدیمی به عمارت، برف سنگینی شروع به باریدن میکند.
جمع شدن دور آتش و هیجان آغاز سال نو جوی صمیمانه اما شکننده را بین آنها به وجود میآورد.
اما با گذر زمان خاطرات تلخ گذشته سر برمیآورند، گرچه همگی مهمانان سعی در به زبان نیاوردن اختلافات قدیمی دارند، امّا
در بحبوحه روشن شدن آتش کینههای گذشته، یکی از مهمانان ناپدید میشود و بالاخره شکاربانِ عمارت جسد بیجان او را در نزدیکی رودخانه یخزده پیدا میکند.
همه افراد گروه انگیزهای برای کشتن مهمان گمشده دارند و بار نفرتی را از او به دوش میکشند، اما کدام یک از آنها ضربه آخر را وارد میکند؟