«اثریا» یک مورد موفق است که بر خلاف جریان رایج شنا کرده است. اثریا خواب از سر مخاطب میپراند و او را سر شوق میآورد. ما میتوانیم پس از سالها، یک داستان بلند کاملا جنگی بخوانیم و لذت ببریم. زبان کتاب آغشته به طنزی لطیف است که جا به جا در بخشهای مختلف کتاب دیده میشود و لبخند و گاهی خنده به لبهای مخاطب مینشاند. سیر داستان جذاب و نفس گیر است و مخاطب را از همان صفحات ابتدایی درگیر کتاب میکند و تقریباً بدون افت چندانی تا پایان با خود همراه میکند. در کنار این زبان طنز آلود، موقعیتهای تلخی دارد که ممکن است اشک مخاطب را دربیاورد. چون اثریا رک و بیپرده از میدان جنگ با ما حرف میزند. و جنگ پر است از اضطراب و سختی و خشونت و درد. در کنار اینها، شوخی هم دارد، سر به سر گذاشتن و دست انداختن رفیق هم دارد، ایثار و از خود گذشتگیهای بزرگ هم دارد، اعصاب خوردی و غر زدن هم دارد، فحش و بد و بیراه هم دارد! پرداختن صرف به هر یک از این موارد صحیح نیست و آنجا که تمام این حس ها و تجربه ها و واقعیت ها کنار هم میآیند، انتظار یک اثر کامل و موفق را داریم.