ژرژ گورويچ: "آگاهی جمعی، برای آگاهیهای فردی يك هدف متعالی است."
نظريه آگاهی جمعی بخش اصلی جامعهشناسی دوركيم يا، به سخن ديگر، سنگ بنای آن بهشمار میرود؛ همه بينشاش از ويژگی وجه اجتماعی، تقليلناپذيری آن به ساير بخشهای واقعيت اجتماعی، روش جامعهشناختیاش، تضاد همبستگی اندامی با همبستگی ماشينی، جامعهشناسی حقوقی، جامعهشناسی دينی، نظريه خودكشی، تفسير او از توتم مانا و سرانجام علم پديدههای اخلاقی و نظريه ارزشها مبتنی و متكی بر آن است. هيچ بينش دوركيم در جهتبخشيدن به جامعهشناسیاش چندان قاطع نبود، و با اين همه هيچ يك از نظريههايش نيز با مخالفتی چندان شديد و گسترده روبهرو نگشته. حتی برخی جامعهشناسان تا مرز پذيرفتن تمام نتايج نظريهاش، ولی، با رد و طرد شالوده آن، يعنی آگاهی جمعی، پيش رفتهاند.
سه نكته در تعبير دوركيم از پديده آگاهی جمعی برای كاميابی و حتی درك دقيق اين مفهوم بهطور ويژهای زيانبار بود. اول، تعالی آگاهی جمعی، دوم، همانندیاش با روح، امرآمر، خرد ماتقدم، نيكی اعظم و، بالأخره، الوهيت: سوم، كاربرد انحصاری آن به صورت مفرد و نه جمع: آگاهی جمعی واحد جای تعدد آگاهیهای جمعی را كه میتوان در حيات جامعه كل و حتی هر گروهی خاص ملاحظه كرد، میگيرد. وانگهی، اين سه عنصر در انديشه او به هم پيوسته و ژرفامندانه مرتبطاند، زيرا، همانگونه كه سعی در اثبات آن خواهيم كرد، دلايل متعدد و متوالیاش در حمايت از تعالی آگاهی جمعی ما را همواره به جانب همسانی مرحلهای آن با لوگوس میكشاند، مفهومی كه بنا بر سنت ديرين و ديرينيان همچون جهانی يگانه، هماهنگ و يك وحدت برتر فرادنيوی تلقی میشود.