در زمانلرزۀ اول، کیلگور تراوت، داستانی راجع به بمب اتم نوشته بود و در زمان لرزۀ بعدی ناچار بود تا دوباره آن داستان را بنویسد. به یاد داشته باشید که در دورۀ دهسالۀ زندگی مجدد بعد از زمانلرزه، من، او، شما و همۀ ما مجبوریم هر کاری را که از هفدهم فوریه ۱۹۹۱تا سیزدهم فوریه ۲۰۰۱ انجام دادیم، را مجدداً تکرار کنیم.
برای تراوت مهم نبود که دوباره آن داستان را بنویسد. در طول زندگی مجددش و حتی قبل از آن هم، هر وقت سرش را پایین میانداخت و با خودکار، در دفترچۀ خطدار زرد رنگش با عجله شروع به نوشتن میکرد، یادش میرفت زندهبودن مثل ظرفی است که داخل آن پر از کثافت است.
تراوت اسم داستان را «موضوع جدی» گذاشت و قبل از اینکه کسی آن را بخواند داستانش را دور انداخت. او مجبور بود در دوران زندگی مجددش باز هم آن داستان را دور بیاندازد. در پایان زمانلرزۀ اول (مهمانی تابستانی ۲۰۰۱و بعد از بازگشت اختیار)، تراوت دربارۀ داستانهایی که پاره کرده بود و به سطل زباله یا چاه توالت ریخته بود، چنین گفت: «باد آورده را باد میبرد.»