یونگ اغلب از خود به عنوان پیشگامی نام میبرد که مناطق نقشهبرداری نشده و اسرارآمیز روح انسان را کاوش میکند. به نظر میرسد که او روحی ماجراجو داشته است. برای او روان انسان حوزهای کم و بیش دست نخورده و بکر بود؛ امروزه نیز برای ما از بسیاری جهات اینچنین است. روان انسان رازی بود که با دورنمای اکتشافات فراوان، کسانی را که شیفتهی ماجراجویی بودند وسوسه میکرد، و بزدلان را با تهدید به دیوانگی و جنون، به وحشت میانداخت. به عقیدهی یونگ، مطالعهی روح در ضمن از اهمیت تاریخی بسزا برخوردار بود، زیرا - همانطور که یک بار آن را بیان کرد – تمامی جهان به یک نخ آویزان است و آن نخ روان انسان است؛ و دقیقاً به همین دلیل، دانستن بیشتر دربارهی آن، برای همهی ما امری حیاتی است. البته پرسش اصلی این است: آیا هرگز میتوان روح انسان را شناخت؟ آیا میتوان عمق آن را اندازه گرفت؟ آیا میتوان پهنای آن را پیمود؟