گزیده کتاب: عجیب به نظر میرسید که ابروهای یک مرد میتواند تا این اندازه بلند باشد. ابروهایی سفید که تا روی زمین خودشان را کشانده بودند. کلمههایی از کف دستش شروع کردن به جوشیدن، مثل چشمهای که از زمین میجوشد. بازتابی از آن کلمههای نورانی در چشمان رام دیده میشد. هر کلمه که از دست مرد روی زمین میافتاد، میلغزید و خودش را کشانکشان به جوی باریکی که پیادهرو و خیابان را از هم جدا میکرد میریخت: «به من کمک کنید». کلمهها انگار جان داشتند، مثل بچههایی به نظر میرسیدند که از سرما میلرزند و دندانهایشان محکم و سریع به هم میخورند. رام کلمهی «کمک» را از روی زمین برداشت. حالا کلمه، بنای گریه گذاشته بود. انگشتش را روی کلمه گذاشت. حرفِ «م» به خودش کشوقوسی داد. اول تبدیل به خطی صاف شد و بعد شمارههایی جلوی چشم رام ردیف شد. رام همچنان انگشتش را نگه داشت و گفت: «سی اِرانیکو». حرفهای «کمک» از لرزش ایستادند و خود را روی زمین پرت کردند. وقتی رام کنار خیابان ایستاد تا تاکسی بگیرد، همهی کلمههایی که خود را به جوی آب انداخته بودند دوباره برگشتند و خود را در دستان مرد مخفی کردند. توصیف (خلاصه کتاب) اگر آدمها نتوانند مردگانِ خود را دفن کنند یا برایشان آرامگاهی درست کنند چه اتفاقی میافتد؟ چگونه میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند؟ پشت دروازههای برزخ دربارهی آدمهاییست که انگیزهها و اهدافشان را در زندگی از دست دادهاند و کنترلی بر زندگیِ خودشان ندارند. تنها چیزی که برای آنها تصمیم میگیرد مرگ است. این کتاب در ژانر علمی-فانتزی و در ۱۶۵ صفحه منتشر شده است. بعد از جنگ صدویک روزه دیگر کشوری باقی نمانده، همه تبدیل به «شهر» شدهاند. پشت دروازههای برزخ دربارهی «رام» تکنسین فوریتهای پزشکی است که به همراه خواهرش هورام زندگی میکند. رام روزهای فرد با همکارش، ادهم امدادرسانی میکند و در روزهای زوج در ساختمان اتصال با ارواحِ مردگان صحبت میکند، او واسطهای است بین افراد زنده و مردگانشان در دولتشهرِ ایسات. دولتشهری که خود تحت سلطهی دولتشهری دیگر به نام «آریلیاش» است و اجازه نمیدهد کسی جسدِ نزدیکانش را دفن کند یا حتی قبری داشته باشد. بعد از مرگ، جسد آنها به مناطق سهگانهی دفن انتقال پیدا میکند. در این بین، گروهی بهوجود آمده به نام «گورخواه» که خوهان اجساد مردگانشان هستند. ماجرا از جایی آغاز میشود که رام در حین اتصال اولیه با پسری ۸ ساله دچار سکتهی قلبی میشود. او چیزهایی را احساس میکند که تا بهحال تجربهاش نکرده است، صدایی در سرش میشنود که بسیار آشناست …
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 162 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۴:۰۰ |
نویسنده | محمد بلوچی |
ناشر |