0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  مکاشفۀ بهاری یک همسایۀ واله نشر صاد

کتاب مکاشفۀ بهاری یک همسایۀ واله نشر صاد

کتاب متنی
نویسنده:
ناشر:
درباره مکاشفۀ بهاری یک همسایۀ واله
ناله‌های زن سوزناک بود. مثل نسیم صبحگاهی که پیچیده بود لای یک‌تا پیراهن یوسف و موهایش را سیخ کرده بود. مردم بعد از نماز صبح و زیارت دم خروجی سلام می‌دادند و خارج می‌شدند. از باریکۀ خمار و خواب‌آلود چشم‌هایشان یک‌لحظه حجم مچالۀ زن را نگاه می‌کردند و بعد از سوز سرد هوا پا تند می‌کردند و دور می‌شدند. هیچ‌چیزِ این صحنه برایشان تعجّب‌آور نبود. یک زن گریان افتاده روی این سنگ‌ها انگار بخشی از این مکان بود. چیزی شبیه گلدسته و خادم و کبوتر که همیشه هستند. یوسف نشسته بود لبۀ یکی از گلدان‌های بزرگ نزدیک ورودی. نگاهش میان حجم مچالۀ زن و تابلو اذن دخول در رفت‌وآمد بود. چیزی تا درآمدن خورشید نمانده بود. آسمان پشت‌سرش سرخ بود و بعد تا به بالای سر یوسف برسد رنگ می‌باخت و شیری‌رنگ می‌شد. اما بالای گنبد هنوز ته‌مانده‌ای تیره از آسمان شب باقی مانده بود. یوسف زیپ گرم‌کن نازکش را کمی باز کرد و نفسش را دمید روی سینه‌اش. حس کرد می‌تواند اذن دخول را بعد از پانزده بار خواندن از حفظ به خاطر بیاورد: «اللهم انّی وقفتُ علیٰ بابٍ من ابواب بیوت نبیک... خدایا من ایستاده‌ام. خدایا من ایستاده‌ام.» یوسف به خودِ نشسته‌اش نگاه کرد و خنده‌اش گرفت. همان اوّل کار داشت دروغ می‌گفت. یکی از نفس‌های درونش مسئله را توجیه کرد: «اینجا موقف است. مثل طور سینا برای موسی. همۀ آدم‌ها اینجا ایستاده‌اند. حتّی اگر مثل آن زن روی زمین افتاده باشند.» یوسف از این حرف خوشش آمد. خواست ادامۀ اذن دخول را برای خودش ترجمه کند؛ ولی نمی‌دانست حرف «علیٰ» را به چه معنا بگیرد. به کتاب معنی فکر کرد که نُه معنی برای علیٰ ذکر کرده بود و حالا فقط سه‌چهارتایش را به خاطر داشت. عقلش توضیح داد: «مسئله واضح است؛ استعلای مجازی یعنی ایستادن در کنار. یک‌وقت غلط اضافی نکنی به‌معنای استعلای حقیقی بگیری. زبانم لال آدم که نمی‌رود روی دیوار خانۀ پیامبر بایستد.»
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۱۲ مگابایت
تعداد صفحات
164 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۵:۲۸:۰۰
نویسندهمحمد عربی
ناشرنشر صاد
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۰/۱۱/۱۳
قیمت ارزی
4 دلار
قیمت چاپی
50,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۱۲ مگابایت
۱۶۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.5
از 5
براساس رأی 12 مخاطب
خوش‌خوان 🪶 (1)
5
50 ٪
4
50 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
7 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

یکی از بهترین رمان هایی بود که خوانده‌ام شاید بعضی از مکان های داستان را تا به حال از نزدیک ندیدم اما طوری نوشته شده بود که خود را در آن مکان میدیدم واقعا جای تحسین داره با آرزوی موفقیت برای شما نویسنده پرتلاش

4

توصیف‌های قشنگ از مشهد داشت. فضای حوزه هم با چیزی که فکر میکردم فرق داشت. فقط پایانش یکم سرهم بندی شده بود.

4

داستان قشنگی بود ولی گاهی می شد روانتر باشد گاهی بی دلیل داستان به حاشیه می رفت

5

عاشقانه‌ای کوتاه و دلنشین

4

بدک نبود.ترکیب شیخا و داستان عاشقانه واقع سمی بود

4

داستان حس‌برانگیزی بود، با روایتی ساده و صمیمی.

4

عاشقانه ای با طعم طلبگی

4.5
(12)
خوش‌خوان 🪶 (1)
55,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مکاشفۀ بهاری یک همسایۀ واله
محمد عربی
نشر صاد
4.5
(12)
خوش‌خوان 🪶 (1)
55,000
تومان