ما به بزنگاهی تاریخی در رابطۀ انسان و کرۀ زمین رسیدهایم: همۀ امید به آیندۀ این رابطه یا انقلابی است یا دروغین.
امروزه دیگر نمیتوان در بیماری محیط زیست و اقتصاد و این واقعیت تردید کرد که علت مشترک این بیماری را باید در شیوۀ تولید سرمایهداری جست. و همین علت مشترک است که انقلاب زیست بومی را ناگزیر میکند. بیگمان نه امید بلکه بیشتر ضرورت است که باید محرک ما در شرایط فعلی باشد. چنان که برتولت برشت در شعر تمثیلی خانۀ سوزان بودا شرح میدهد، نمیتوان در خانهای سوزان که شعلههای آتش بر تیرهای چوبی سقفش زبانه میکشد و ابروهایمان را کز میدهد نشست و پرسید که خانهای جدید ممکن است یا نه.
باید ساختار کهنه را رها کنیم و به دنبال ساختن خانهای نو باشیم. پیکار برای انقلاب زیستمحیطی قاطعانه در «اصل امید» ریشه دوانده است. توسعۀ آزادی انسان و تحول رابطۀ انسان با طبیعت فقط در آغاز راه خود قرار دارد. نمیتوانیم بگوییم که تلاش جاری برای تغییر ریشهای رابطۀ اجتماعی انسان با کرۀ زمین (و تغییر رابطه با خود انسانها) موفق خواهد شد. اما میدانیم که در سدۀ پیشِ روی ما، صدها میلیون و شاید میلیاردها انسان به نبرد برای دستیابی به چنین پیامدی برمیخیزند.