{من حسین فرزند علی بن ابی طالب و مادرم فاطمه دختر رسول خدا(ص) روز سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدینه متولد شدم.}
«قَالَتْ لِی أُمِّی فَاطِمَةُ لَمَّا وَلدْتُک دَخَلَ إِلَی رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَاوَلْتُک إِیاهُ فِی خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَرَمَی بِهَا وَ أَخَذَ خِرْقَةً بَیضَاءَ لَفَّک فِیهَا وَ أَذَّنَ فِی أُذُنِک الْأَیمَنِ وَ أَقَامَ فِی أُذُنِک الْأَیسَرِ ثُمَّ قَالَ یا فَاطِمَةُ خُذِیهِ فَإِنَّهُ أَبُو الْأَئِمَّةِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِهِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ مَهْدِیهُمْ.»
مادرم فاطمه(ع)برای من چنین نقل کرد: هنگامی که تو را به دنیا آوردم، رسول خدا(ص) به منزل ما تشریف آورد. من تو را در پتویی زرد رنگ پیچیده بودم و در این حال به دست حضرتش دادم. رسول خدا(ص) آن پتو را کنار انداخت و پتوی سفید رنگی را گرفت و تو را با آن پوشاند، سپس در گوش راست تو اذان و در گوش چپ تو اقامه را زمزمه کرد و بعد از آن به من فرمود:
ای فاطمه، فرزندت را بگیر که او پدر امامان خواهد بود، نه نفر از فرزندان او امامان و ابرار و نیکان هستند و نهمین آنان، مهدیّ ایشان است.