بسیاری از شرکتها و سازمانها دارای رگههای غنی و متنوع دانش و آگاهی هستند که به روشهایی غیرموثر و ناکارآمد از آنها برداشت میکنند. تقریبا در هر شرکتی افرادی یافت میشوند که دارای هر دو نوع دانش مستقیم و غیرمستقیم هستند: گونهی اول در رابطه با مهارتهای عملی بوده و گونه ی دوم با همهی انواع شایستگیهایی که کمتر خوش تعریف هستند، سروکار دارد، مانند چگونگی کاهش خط قرمزهای غیرضروری برای انجام کارها. اگرچه برخی از قسمتهای دانشِ مستقیم، ثبت و فهرستبندی شده است، بخشهای عمدهای از خبرگی تاکتیکی، تنها در فکر افراد حضور دارد. مشکل بزرگ این است که شرکتها ممکن است حتی متوجه داشتن دانش و تجربیات خاصی که به حل مسائل کاری بحرانی کمک میکند نشوند.
باهوشترین و داناترین افراد، بیشتر وقتشان را صرف انجام وظایف و کارهای بخش خود میکنند و به ندرت فرصت تبادل افکار با سایر گروهها، متخصصین و همکاران بخشهای دیگر را پیدا میکنند. در هر سازمانی، کارکنان دارای بینش، فهم و مهارتهای شگفتانگیزی هستند که غالبا در به کارگیری آن تنها به محدودهی کوچکی از مباحث مجاز بوده یا ترغیب میشوند. در نتیجه به عنوان یک مشاور که تخصصاش در شبکه، یعنی کمک به سازمانها در آموختن نحوهی استفاده از ابزارهای همکاری برای رسیدن به اهداف تجاری است، متوجه گرایش و تمایل نوظهور سازمانهایی شدم که به دنبالکسب منفعت و استفاده از گروههایی خاص و رو به ازدیاد بودند که کارمندان، خارج از ساختار سازمانی سنتی شکل میدادند. یکی از این شرکتها، انجمنی مجازی و درحال پیشرفت داشت که در آن متخصصین در حوزههای گوناگون دربارهی موضوعات پیچیدهی فنی، با فهم و دانایی بالایی بحث و مناظره میکردند. در شرکتی دیگر، شبکهای شکل گرفته بود که به کارکنان دفاتر دورافتاده اجازه میداد بهطور مؤثر، افکار و عقاید خود را دربارهی شکلگیری سیاستهای شرکت بیان کنند. شرکتها کمکم دریافتند که متخصصین آنها میتوانند علاوه بر کار روزانهی خود، در چنین گروههای فوق برنامهای نیز موفق باشند و بدرخشند.