رمانی جذاب از نویسنده کتاب پر فروش «آنچه هرگز به تو نگفتم» که سرنوشت خانواده ریچاردسون با آن تصویر کاملشان را با مادر و دختری اسرارآمیز به هم پیوند میدهد و زندگیشان را زیرو میکند. همه چیز در شیکرها یتس در حومه آرام و زیبای کلیولند برنامهریزی شدهاست از نقشه راههای پر پیچ وخم تا رنگ خانهها و زندگی شاد ساکنانش. هیچ کس به اندازه النا ریچاردسون تجسم عینی روح این مکان نیست. میا وارن هنرمندی اسرارآمیز و مادری مجرد است که وارد میشود و با دختر نوجوانش، پرل خانهای از ریچاردسون اجاره میکند. چیزی که میا و پرل نقشی پر رنگتر از مستاجر مییابند؛ هر چهار فرزند ریچاردسونها جذب این مادر و دختر میشوند. اما میا گذشتهای رازآمیز دارد. وقتی دوستان خانوادگی ریچاردسونها میخواهند نوزادی چینی آمریکایی را به فرزندی بپذیرند بحث حضانت چنان بالا میگیرد که کل شهر دوپاره میشود میا و النا هم در دو طرف این دعوا قرار دارند. النا که به میا و انگیزههایش مشکوک است تصمیم میگیرد از اسرار گذشت؟ میا سردرآورد. اما برای این هوس بهای گزافی میپردازد.
موضوع کتاب در مورد خانواده ای است هر چه کامل با ۴فرزند و خانواده ای تک والد با یک مادر هنرمند و دخترش و زندگی ساده آنها. به نظرم مانور اصلی داستان بر تصمیم های افراد و تبعات انهاست . اغلب دنبال یک تصمیم عالی و ایده ال هستیم،غافل از اینکه هر تصمیمی اثرات خوب و بد بر روی زندگی دارد، که باید پذیرفته شوند. با توجه به اینکه کتاب دومی بود که از این نویسنده میخواندم و از کتاب قبلی خیلی خوشم آمده بود، توقع بالایی از این کتاب هم داشتم که براورده نشد(جالب است که امتیاز این کتاب در goodreadsبالاتر بود ) ولی به هر حال داستان جذابی بود.
1
باتوجه به کتاب قبلیش که خیلی خوب بود این کتاب رو گرفتم ولی ترجمه خیلی بدی داره وداستانش هم تعریفی نداره