در سالهای نه چندان دور، توی جنگلی زیبا، خانوادهی پر جمعیتی از خرسها زندگی میکردن.
وقتی هر سال برای فصل جدید تئاتر مزرعه شروع میشد، نقش اِدوین برادر کوچولوتر خرسها، پیشخدمت، یکی از سربازها یا پستچی بود.
خواهر بزرگش، زازا، که قبلا به هالیوود رفته بود تا شانسش رو توی تلویزیون امتحان کنه، همیشه نقش پرنسس یا دختر مریضِ دکتری رو اجرا میکرد که بیماری رازآلودی داشت.
حتی خواهر کوچیکش سارا، جلوی همه حیوونهای جنگل، نقش یتیمی که خیلی ثروتمند شد رو بازی میکرد.