خانم مصطفوی می گوید: (امام به همه ی بچه ها به یک چشم نگاه می کرد. دختر و پسر برایش فرق نداشت. سلیقه ی همه ی افراد خانواده را هم رغایت می کرد. زمانی که من بچه بودم بیشتر اوقات شام یا ناهار آبگوشت داشتیم، یک روز امام رفته بود از آب انبار آب بیاورد. من ظرف گوشت کوبیده و گوشت کوب به دست بالای پله های آب انبار ایستاده بودم و عصبانی از اینکه )چرا هر روز آبگوشت داریم. وقتی امام به بالای پله ها رسید ظرف را به طرف ایشان پرتاب کردم و گفتم که کی گفته همه مان محکومیم به سلیقه ی شما غذا بخوریم؟ پس سلیقه ی بقیه چه می شود؟ آن موقع نه ساله بودم.