و ماها ترک سنت خدا و رسول کرده سر پا ایستاده بودیم که آنها دور از تیررس ماها میدویدند. آنها که سه نفر بودند و دور از تیررس ماها میدویدند. شب آمده بود و بعد از نیمه گذشته بود که پشت سنگ کلانی پنهان میشدیم. با اشارهی دو سگرتیوالا که طرفم گوشهی چشمش را پرانده بود، از جایمان بلند شده بودیم. همانوقت که بازی گرم شده بود و فکر ما پیش سگرتیها میبود. بازی گرم بود و کمپلوالا با دمش چارمغز میشکستاند که بیر و بار شده بود و چند نفر دیگر همراه جِزگرهایشان از یک گروپ دیگر هم آمده بودند. دورتر از آنها که چاروالی میزدند و آنها که جزگریشان را میکردند، پشت سنگ کلانی پنهان شده سگرتیها را آتش زدیم. چند پک اول را که تنباکوی خالص بود، تند و سبک درون سینهام کشیده پس میدادم تا به قول بچهها به مایهی کار برسم. پک اول که وارد سینهام میشد، بوی تند چرس چند نفر دیگر را هم به دنبال خود کشانده بود آنجا که پشت سنگ کلانی میبود و ما سگرتیها را آتش زده بودیم. همانها که یا مفتکش بودند و، یا از آن چرسیهایی که از نطفهی مادر تا زیر سنگ لحد چرس زده بودند و به قول خودشان همانها که نطفهی خلف چرس بودند.