این رمان یک قصه امنیتی و درباره وقایع آبان سال ۸۸ است. آنچه در «جان بها» روایت می شود، ماجرایی پرهیجان، نفس گیر، درگیرانه و جاندار از روزهایی است که مأموران امنیت این کشور برای نگهبانی از مرز باورهایشان از سر می گذرانند؛ سربازان گمنامی که با زدن به دل خطر، پیچیده ترین چالش ها را پیش رو دارند و به مبارزه با مکارترین و بی رحم ترین دشمنان دور و نزدیک می روند. «جان بها» قصه ابراهیم هایی است که همچون اسماعیل به مسلخ عشق می روند و برای باورهایی مبارزه می کنند که هنوز زنده است و تأمین امنیت ما را به دنبال دارد.
خود داستان مشکلی نداره. ولی قلم گیرایی چندانی درش نیست. حقیقتا از حوصله ی مخاطب خارجه که در وصف محیط زیاد بخونه.
اما در این سبک آقای حدادپور جهرمی بهتر مینویسند. کف خیابون1،حیفا،نه،تب مژگان، قابل تامل تر هستند.
2
داستان خوب بود
ولی از قلم لذت نبردم
انشالله روز به روز پیشرفت کنید✌