«میگویند اینقدر از مرگ حرف نزنید، باور کنید این مرگ است که با ما حرف میزند و دائم بهما میاندیشد»
شب گذشته موفق شدم برای ساعتی حوادث و رویدادهای مربوط به سالهای گذشته را مرورکنم. بهتر است این فصل را به عناوین حوادث مرگبار آن سالها اختصاص دهیم. گمان میکنم به یک بار خواندنش میارزد. پس از آن کارمان را دنبال میکنیم و سفرهی مرگ خودمان را بار دیگر خواهیم گشود با این فرق که این بار گرفتار طوفان شدهایم. وقتی این فصل را با تمام سختیها و اندوه آن به آخر رساندیم، آن وقت متوجه میشویم که حوادث دنیا پس از مرگ ما نیز چیزی شبیه به همینهاست. تمامی خطوط این فصل مربوط به سالهای هزارو نهصدوهشتاد تا هشتادو میلادی میباشد و بازهم جای شکرش باقی است که خوشبختانه اسامی ما در این طوفان مرگ دیده نمیشود.
در شهرک "موروی" در "ایالت گجرات" هند یک سد خاکی فرو ریخت و هزاران نفر کشته شدند. نوشتهاند ارتفاع آب و گل و لای به پنج متر رسیده بود. این خبر قابل توجه است. خبر بعدی نیز مربوط به طوفانهای سواحل جنوبی "کره جنوبی" است و به دلیل آن که هفتاد کشته داده، آن را ثبت میکنیم. اکنون از چند خبر سطحی مثل سقوط هواپیمای دانمارکی و آتشسوزی در یک کارخانه مصری میگذریم تا برسیم به "اشغال کعبه" توسط چندصد نفر مسلح. از جزییات این حادثه اطلاعی ندارم و به همین دلیل آن را رها میکنیم، همچنان که هفتصد میلیون گرسنه در جهان را نیز به حال خود وامیگذاریم تا کمی فرصت دلسوزی برای کشتهشدگان پاکستانی داشته باشیم. هواپیمای پاکستانی در یکشنبه شبی در "عربستان" سقوط کرد و پنجاه و پنج نفر شربت مرگ نوشیدند...
-از متن کتاب-