رمان «شیر فروش» یکی از بدیعترین رمانهای حال حاضر جهان است که سبکی جدید و منحصر به فرد دارد. این جایزهی من بوکر که هرساله به بهترین رمانهای انگلیسیزبان جهان اهدا میشود را برای نویسندهی خود یعنی آنا برنز به ارمغان آورده است.
معرفی کتاب صوتی شیر فروش
رمان شیر فروش که سومین رمان آنا برنز نویسندهی ایرلندی است، یک رمان تجربی است که از زبان زنی جوان روایت میشود. این رمان خصوصیات خاص خود را دارد. افراد و مکانها در این رمان بینام هستند و برخی پاراگرافها تا چند صفحه ادامه پیدا میکنند.
کتاب با ظاهر شدن یک مرد مرموز به نام شیرفروش آغاز میشود و رمان ماجرای دختر جوانی را روایت میکند که زندگی و روابط شخصیاش با این کاراکتر مرموز، موضوع شایعاتی گوناگون و عجیب در شهرِ محل سکونتش شده است. ترس، خشونت و مقاومت، اصلیترین مضامین موجود در این اثرند.
عرصهی مکانیِ رخدادهای کتاب، شهر بلفاست، پایتخت ایرلند شمالی، و دورهی زمانی داستان مربوط به دههی هفتاد میلادیست. دورهای که این کشور بستر تنشهای فرقهای میان کاتولیکها و پروتستانها بوده است. با اینحال هیچکجا در متن کتاب اشارهی مستقیمی به زمان و مکان نمیشود.
آنا برنز در رمان شیرفروش، از تجربیات زندگی واقعی خود در ایرلند شمالی بهره بده است و با هنرمندی بسیار این تجربیات را با تخیل و ذوقِ سرشار خود پیوند زده است که حاصل آن رمانیست که در مرز واقعیت و خیال حرکت میکند. این کار به قدر هنرمندانه صورت گرفته است که در هنگام خواندن این رمان، مانند خواندن یک داستان رئالیستی، با بسیاری از واقعیاتی که در جامعهی نویسنده به وقوع پیوسته آشنا میشوید. اما علاوه بر این، مطالعهی این کتاب تجربهی ادبیِ هیجانانگیزی نیز به همراه خواهد داشت. چرا که نویسنده تنها به گزارش صرف واقعیاتی نظیر فرقهگرایی، خشونت عریان، جدالهای مذهبی، تبعیض علیه زنان و... اکتفا نکرده، بلکه مانند هر اثر خوبی، در طول روایت خود، تکنیکهای ادبی را نیز به خوبی چاشنی کار خود کرده است.
برنز در این کتاب با بیان متفاوتش در نثر شناور و شگفتانگیز کتاب، تفکرات مرسوم و عرف جامعه را به چالش میکشد. این داستان، داستان خشونت، تجاوز جنسی و مقاومت است که با طنز تلخش برجسته شده است.
نکته اینجاست که برنز قصد ندارد چالشهای خستهکنندهی قوم و قبیلهای را که در آن دوران تاریک ایرلند شمالی وجود داشته برای ما به تصویر بکشد، بلکه میخواهد به یک قلمروی جالبتر بپردازد. به دنبال جواب برای سؤالهای بزرگتر زندگی درمورد هویت، عشق، روشنفکری و خوشحالی بگردد و از معنای زندگی بار یک دختر در آستانهی بزرگسالی بگوید.
این کتاب برای اولین بار توسط سونیا سینگ به فارسی ترجمه شد. نسخهی صوتی این کتاب در وبسایت و اپلیکیشن فیدیبو در دسترس شما قرار دارد.
درباره آنا برنز نویسندهی کتاب شیر فروش
آنا برنز نویسندهی ایرلندی است که در سال 1962 در بلفاست پایتخت این کشور متولد شد و در سال ۱۹۸۷ به لندن مهاجرت کرد. رمان شیرفروش سومین رمان آوست که تاکنون چهار رمان به چاپ رسانده است. او در سال ۲۰۱۸ به خاطر نگارش کتاب «شیر فروش» موفق به کسب جایزهی من بوکر شد.
آنا برنز به خاطر درد عصبهای پشت کمرش حدود پنج سال است که چیزی ننوشته است، او میگوید اگر بتواند از پس هزینههای عمل جراحی پشتش بربیاید قادر خواهد بود که نوشتن، علاقهی همیشگیاش را از سر بگیرد. عده از منتقدین معتقدند که آنا برنز با پولی که برندهشده است میتواند این عمل جراحی را انجام دهد و باز به آغوش نوشتن بازگردد. عشق آنا برنز به نویسندگی آنقدر زیاد است که تاکنون روشهای مختلفی را برای نوشتن امتحان کرده است، برای مثال او از میزهای تحریری استفاده کرده که فرد باید پشتش بایستد، اما میگوید که هیچکدام از راهکارهایی که تاکنون امتحان کرده برایش مفید نبوده است و برای رهایی از درد پشتش باید به عمل جراحی تن بدهد.
ترجمهی کتاب شیر فروش
کتاب شیرفروش به دلیل نثر سخت و مکلفش که متعلق به کشور ایرلند شمالی است، تاکنون توسط دو مترجم در ایران ترجمهشده است. سونیا سینگ مترجم توانمند ایرانی است که تاکنون کتابهای زیادی ازجمله دختری که رهایش کردی از جوجو مویز و شیرفروش از آنا برنز را ترجمه کرده است علاوه بر آن مهران داور نیز این کتاب را به فارسی برگردانده است که با همکاری انتشارات افراز به چاپ رسیده است. نسخهی الکترونیکی PDF کتاب شیرفروش اثر آنا برنز و همچنین کتاب صوتی این اثر با ترجمهی سونیا سینگ و صدای شیوا رفیعیان که توسط نشر ماه آوا تهیه شده است، در فیدیبو موجود است و شما میتوانید با مراجعه به وبسایت فیدیبو از آن بهرهمند شوید.
کتاب شیر فروش برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات اروپا و خوانندگان رمانهای سیاسی-اجتماعی بسیار جذاب و لذتبخش خواهد بود. این کتاب شنیدنی به مدت ۱۴ ساعت و ۲۳ دقیقه است.
کتابهای پیشنهادی
دریا
گردهمایی
تالار گرگ
جوخهی زمان
در بخشی از کتاب صوتی شیرفروش میشنویم
صبح روز بعد از آن روز درپارک، زودتر از هميشه و بدون این که حتی دلیلش را برای خودم هم مشخص کنم راهم را کج کردم تا ازیک مسیر دیگر سوار یک اتوبوس دیگر شوم و به شهر بروم. موقع برگشت هم سوار همان اتوبوس شدم. برای اولین بار در زندگیام عادت مطالعه هنگام پیادهرویام را اجرا نکردم. پیادهروی نکردم. بازهم دلیلش را به خودم نگفتم. دومین موضوع این بود که برای دویدن هم به پارک نرفتم. مجبور بودم؛ چون ممکن بود او دوباره در پارک و نزدیک آب انبارها کنارم ظاهر شود اگرچه اگر شما یک دوندهی واقعی باشید. یک دوندهی حرفهای، مسلک خاصی داشته باشید و اهل منطقهی خاصی از شهر باشید، خوب میدانید که در آن دوران تقریبا مجبور بودید این کشوقوس دادن به قلمرو را هم در برنامهی روزانهتان بگنجانيد. اگر این کار را انجام نمیدادید تنها یک
مسیر محدود برایتان باقی میماند که آن هم از صدقهسری مناطق خاص متعلق به هر مذهبی بود. این هم یعنی مدام در یک منطقهی کوچک دور خودتان بچرخید تا به یک تأًثیر قابل مقایسه برسید. اگرچه من عاشق دویدن بودم، ولی یکنواختیاش نشان میداد که چندان هم آن را دوست نداشتم. به همین خاطر برای هفت روز تمام ندویدم. به نظر میرسید تصمیمم مبنی بر ندویدنم تا آخر عمر آن قدر ادامه داشت که بالاخره عقلم بیدار شد و کنترل بدنم را در دست گرفت.
بعدازظهر روز هفتم ندویدن، تصمیم گرفتم به پارک و آبانبارها بروم. ولی این بار در کنار شوهرخواهر سوم. شوهرخواهر سوم. شوهرخواهر اول نبود. یک سال از من بزرگتر بود و او را از بچگی میشناختم: یک ورزشکار دیوانه، یک قلچماق خیابانی دیوانه و کلاً یک مرد دیوانه از هر جهت! او را دوست داشتم بقیهی مردم هم او را دوست داشتند. وقتی کاملاً او را میشناختند دیگر از او خوششان میآمد. چیزهای دیگری که درمورد او وجود داشت این بود که هیچوقت پشتسر کسی حرف نمیزد. هیچوقت متلکهای جنسی به کسی نمیگفت و نیشخندهای جلف نمی زد و درضمن هیچوقت از روی فضولی کسی را سؤالپیچ نمیکرد...
بخاطر اینهمه تعریف و تمجید زیاد از کتاب و اینکه جایزه گرفته،خواستم این کتاب رو بشنوم ولی متاسفانه همون فصل اول متوجه شدم بسیار خسته کننده است و خودم رو مجاب کردم که زود قضاوت نکنم بلاخره بیخود که جایزه نگرفته،اما با کمال احترام واقعا خوشم نیومد کتاب بی سر ته و آشفته ای هست تا فصل چهار بیشتر نتونستم تحمل کنم،والا منکه چیزی نفهمیدم اگر کسی متوجه شد برای منم بگه
5
یه سوال فرعی اواخر داستان برامپیش اومده?
هرکسی فهمید رابطه بین آقای آشپز و دوست پسر احتمالی چیه به منم بگه!؟
نکنه دوست پسر احتمالی هم با دوست دختر رابطه داره هم با آقای آشپز خودش!!!چون دختره با شنیدن مخفیانه صحبت آنها دیگه عشق توهمی خودش نسبت به اون پسر رو از دلش بیرونمیکنه...
2
کتاب احتمالا اعتبارش رو به خاطر موضوعی که بهش پرداخته (آزار یک دختر نوجوون) داره. وگرنه از نظر داستانی نه کشش و جذابیتی داره و نه شخصیتها درست و دقیق پرداخت شدهن و میشه در لایههای شخصیتشون پیش رفت و …
1
نه خط داستانی جذابی داشت نه شخصیت پردازی مشخصی. کاملا بی سرو ته. گویدنه صداش خوب بود ولی انقدر شبیه گوینده های رادیویی اجرا کردن که حس کتاب خوندن رو ازم گرفت. البته من کتاب رو نیمه رها کردم:)
2
خوانش بسیار عالی ولی کتابی کشدار و خیلی خسته کننده که حتی اسامی شخصیت هاش از خواننده پنهان شده . کتاب رو دوست نداشتم و اگر این خوانش عالی روش نبود به هیچ نمی ارزید
3
صدای گوینده واقعاا دلنشین بود و داستان اِی بد نبود ولی یک سری شباهت های خوبی با وضیعیت جامعه خودمون داشت 😁
1
به شددددت خسته کننده که تا قسمت سوم نتونستم بیشتر گوش کنم ، تنها نکته مثبت ، خوانش قوی بود
5
اولش روخوندم خیلی جالب بود..هنوز همش رو ..البته ما کتاب وداستان زیادمیخونیم چون کارمون نویسندگیه،
5
اولین باری هست که کتاب رو نصفه رها کردم، واقعا حیف وقت و هزینه....
5
خیلی لذت بردم هم از متن هم از گویندگی داستان عمیق و عالی