- داستانهای یک پزشک جوان:
«میخائیل بولگاکف» سال ۱۸۹۱ در کییف پایتخت اوکراین کنونی متولد شد. همانجا درس خواند و در رشتهی پزشکی فارغالتحیل شد. سال ۱۹۱۹ به قفقاز مهاجرت کرد و نخستین داستانش را «در یک روز غمانگیز پاییزی در کوپهی قطاری که تلقتلقکنان پیش میرفت، زیر نور چراغی که با یک باک بنزین خالی درست کرده بودند» نوشت. او چندی بعد از شغل پزشکی دست کشید و زندگی خود را وقف نوشتن کرد؛ هرچند دانش پزشکی و علاقهاش به آن حوزه، در داستانهایش نمود بسیاری پیدا کردند. مهمترین آثار بولگاکف عبارتند از «مرشد و مارگریتا»، «دل سگ»، «گارد سفید» و «یادداشتهای یک پزشک جوان». میخائیل بولگاکف، سال ۱۹۴۰، در حالی که ۴۸ سال داشت، بر اثر بیماری کبد درگذشت.
- یک انسان، یک حیوان:
رمان «دل سگ» ماجرای سگی به نام «شاریکوف» را روایت میکند که توسط پزشکی ماهر به اسم «فیلیپ فیلیپوویچ» مورد عمل جراحی قرار میگیرد و اعضایی از بدنش با اعضای بدن یک انسان تعویض میگردد. نتیجهی این عملِ شگفتانگیز، موجودی است غریب که دیگر نه میتوان او را سگ نامید و نه کاملا در زمرهی انسانها قرار میگیرد. کتاب، به شرح زندگی این سگ پیش از جراحی، روند و چگونگی جراحی و سرنوشت او پس از عمل میپردازد. روایت داستان نیز گاهبهگاه تغییر میکند. گاهی داستان را از زبان سگ میشنویم و گاهی یک دانای کل قصه را برایمان تعریف میکند.
- سگهای جهان متحد شوید!
«دل سگ» را میتوان طنزی کنایهآمیز دانست که اشارات و نمادهای سیاسی بسیاری نیز در خود دارد. بولگاکف در این اثر، بهخوبی نشان میدهد که انقلابهای کمونیستی با چه نیاتی شروع میشوند، چطور پیش میروند و نتیجهی آنها به کدام سو کشیده میشود. نویسنده اقدامهای انقلابی با تفکر چپ را نقد نموده و در قالب استعارهها اما با لحنی تند به «لنین» و کلا کمونیسم شوروی حمله کرده است. به همین دلیل، این کتاب تا سال ۱۹۸۷ در شوروی اجازهی انتشار نیافت و سالها پس از تحریر و حتی سالها بعد از مرگ بولگاکف منتشر شد. دل سگ را میتوان فارغ از اشارات سیاسیاش نیز بهعنوان اثری هجوگونه با داستانی جذاب دنبال کرد و از آن لذت برد. اما معنای آن از پس تمثیلات و کنایههایش بسیار عمیقتر و تأملبرانگیزتر میشود.
- کتاب صوتی دل سگ:
نشر صوتی آوانامه، طی همکاری با «انتشارات کتابسرای تندیس» رمان «دل سگ»، اثر ارزشمند «میخائیل بولگاکف» را با ترجمهی «مهدی غبرایی» و خوانش «علیرضا سخنور» در قالب کتاب صوتی منتشر کرده است.
یه تمثیل جالب با پرد ازشی استادانه و طنزی گزنده و در عین حال دلچسب. از اون فحشاییه که میندازنش و صاحبش هر جای دنیا که باشه پیدا میشه و برش میداره. کما اینکه یکی از صاحبان اصلیش برش داشت و به سر و صورتش کشید. این عبارتش یک روز کامل هر بار که به یادش افتادم به خندهم انداخت:
فیلیپ فیلیپویچ فریاد زد: تو متعلق به پستترین مرحله تکاملی. هنوز تو مرحله شکلبندی هستی. از نظر هوش ضعیفی. تمام اعمالت صرفا جانوریه. با این حال به خودت اجازه میدی با حالتی تحملناپذیر و کاملا خودمونی در حضور دو مرد تحصیلکرده در مقیاسی جهانی، با حماقتی به همون درجه جهانی، درباره توزیع ثروت اظهار نظر کنی. در عین حال خمیردندون هم میخوری.
اجرای راوی هم خیلی خوب بود.
3
داستان متفاوت و جالب بود. ولی در مورد راوی متاسفانه باید بگم یکی از عذاب آور ترین تجربههام بود گوش دادن به این کتاب:) لحن راوی خیلی نامانوس بود، موسیقی که برای متن انتخاب شده بود بسیار نامناسب بود، صدای راوی برای هر کدوم از کاراکترها که باید سراسر کتاب ثابت بمونه، به طور ناگهانی یه جاهایی عوض میشد. کلا تجربه دلچسبی نبود و علی رغم داستان گیرا، مدام منتظر بودم کتاب تموم شه:)
5
فقط می تونم بگم، داستانی هست که جز بهترین داستان های انگشت شمار دنیا هست.
این ذهن خلاق میکائیل بولگاکوف، بینظیر ها رو خلق میکنه.
تعجب میکنم که نظر میدن چیزی به علم شما اضافی نمیکنه!!!!!!
خب کتاب های ِآموزشی بخونید.
فوق العاده هست، با یک طنز بسیار زیرکانه و عمیق همراه هست. کاش کتاب های به این خوبی زیاد بود
5
خوب بود اما فقط برای سرگرمی. کتابی نیست که بعد از خوندنش احساس کنید چیزی به علمتون اضاف شده.
بیشتر جذابیتش بخاطر صدای زیبای راوی بود
4
یک هجو خلاقانه و بسیار متفاوت در سبک و سیاق ادبیات روسیه که ارزش خوندن داره.
5
خیلی کتاب خوب و بسیار اموزنده برا شناخت درست جامعه ممنون از فیدیبو
4
راوی جالب نبود ولی داستان فوقالعاده
5
کتاب خوبی ست و صد در صد ارزش خوندن رو داره
5
این بولگاکف واقعا ذهنش برام جالبه
تخیلش قابل هضم نیست