این کتاب، در قالب جریان سیال ذهن روایت شدهاست و نباید در آن به دنبال روایتی سلیس و خطی بود. این جریان سیال ذهنی، گاه از زنجیرۀ فرمی و معنایی در سطح پاراگراف هم فراتر میرود و در سطرها و واژهها نیز مشاهده میشود. بیانِ چندصداییِ کتاب، گاهی تشخیص فاعل گفتار را مشکل میکند. همچنین راوی کتاب، در کنار شخصیتها، گاه با لحنی محاورهای در موقعیت قرار میگیرد؛ گویی خودش هم مطمئن نیست که روایت قطعی باشد! ساختار ادبی و دستوریِ بیان، در بخشهای روایت رؤیاها __مانند خود رؤیا__ از قیدوبند فارغ است. کتاب مانند کلاژی از خردهروایتهاست که در زمان، پس و پیش میشوند و توصیف موقعیتها، لحنها و حسها، گاه میزانسن فیلمنامه را به یاد میآورَد.