کتاب صوتی پنجرههای تشنه، روایت سفرنامه و شرح خاطرات مهدی قزلی از همراهی با کاروان حمل ضریح ساخته شده برای حرم حضرت امام حسین (ع) از قم تا کربلا است اتفاقی است که شاید هر صد سال یک بار رخ دهد.
روایت داستان به این گونه است در سال ۱۳۸۴ حاج محمد از طریق دوستانش در آستان قدس حسینی مطلع گردید که تولیت، به دلیل فرسودگی ضریح مطهر و تعدی متجاوزان بعثی به آن، قصد دارد ضریح جدیدی بسازد و جایگزین ضریح فعلی کند.
سفری که در سال ۹۱ از قم آغاز، در شهرهای کوچک و بزرگ ایران با استقبال فراوان عشاق امام همراه و به کربلا ختم میشود. کتاب پنجرههای تشنه روایت همین عشق و همراهی مردم است که به زیبایی توام با خاطرات شیرین مهدی قزلی بیان شده است.
- گزیده کتاب صوتی پنجره های تشنه:
گذر از شهر توره یک ساعتی طول کشید. بعد از آن به روستای نهرمیان رسیدیم. من هنوز پشت تریلی بودم. مردم یا حسین گویان میدویدند سمت ضریح، انگار که بخواهند تریلی را فتح کنند. چند دقیقه ایستادیم و موقعی که تریلی داشت حرکت میکرد، به مردم میگفتیم لبه حفاظ را ول کنند که یک وقت زمین نخورند. پسر جوانی سماجت میکرد.
گفتم: پسرجان ول کن الان زمین میخوری. پسر که فهمید دیر یا زود باید تریلی را رها کند به من گفت: ببین من فرشادم، من را به اسم دعا کن کربلا. بعد تریلی را ول کرد. داشتیم دور میشدیم که داد زد: فرشاد... یادت نره. همانجا نشست به گریه کردن و کف دستش را کوبید زمین. دور میشدیم و فرشاد نشسته بود کنار جاده. من هم نشستم پشت تریلی به گریه. حاضر بودم همه چیزم را بدهم جایم را با فرشاد عوض کنم.