برادر بزرگتر من ایتان خیلی قد بلند بود.
وقتی که میخواست از در ورودی رد بشه، مجبور میشد که سرش رو خم کنه تا به جایی برخورد نکنه.
اون خیلی خوشتیپ بود. حتی یک بار یک نفر اشتباهی فکر کرد که اون یک بازیگر خیلی معروفه و ازش امضا خواست.
برادر بزرگتر من ایتان خیلی قوی بود؛ میتونست با یک دست من و با دست دیگهاش گربمون دکمه رو زیر بغلش بگیره و حمل کنه.
انگار که ما فقط دو تا کیسهی بزرگ خرید بودیم.