با وجود گذشت چندین دهه از جنبش پیاده گستری در کشورهای توسعه یافته، طراحی مسیرهای پیاده هنوز مبحثی نو در کشور ما به شمار میآید و عمدتاً در محورهای ترافیکی پر ازدحام و به عنوان راه حلی برای جلوگیری از حضور خودروها در مناطق پر تردد به کار برده میشود. در این میان نیازهای عابران پیاده، نقش اجتماعی پیادهراهها و قابلیت افزایش تعاملات اجتماعی در این طرحها نادیده گرفته میشود. این غفلت نه تنها در عرصه مطالعات نظری، بلکه در برنامهریزی و طراحی شهری نیز دیده میشود، چرا که تاکنون معابر پیاده در روال رایج شهرسازی ایران، نه به عنوان بخشی مستقل از فضای شهری، بلکه به منزله تابعی از حرکت سواره به شمار رفته و برنامهریزی برای اتومبیل همواره بر برنامهریزی برای انسان مقدم بوده است.