شخصیت اصلی رمان جوانی است که هیچ وقت با هیچ زنی معاشرت نکرده است، یک شب وقتی با دلی خوش آواز میخواند و در حال قدم زدن است، متوجه چیزی میشود: «زنی زیبا کنار رودخانه ایستاده، به آب خیره شده و در حال گریه کردن است.» داستایفسکی این رمان را در آغاز دوران نویسندگیاش نوشته و منتقدان آن را جزء آثار دوران بلوغ نویسنده قرار نمیدهند. اما با این حال، مخاطب با یک عاشقانه کوتاه و خواندنی روبهرو است که هر خوانندهای به متفاوت بودن آن رای میدهد. در بخشی از این کتاب میشنویم: «من جایی نداشتم بروم و کاری هم نداشتم که برای آن پترزبورگ را ترک کنم. حاضر بودم که همراه هر یک از این گاریها بروم، با هر یک از این آقایان محترم و خوشسر و پز سوار کالسکه بشوم و شهر را ترک کنم اما هیچکس، مطلقا هیچکس، دعوتم نمیکرد...» کتاب صوتی «شبهای روشن» را با صدای احسان کرمی (بازیگر، مجری و خواننده) بشنوید، نوش گوشتون:)
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 123.۹۶ مگابایت |
مدت زمان | ۰۲:۱۵:۱۲ |
نویسنده | فئودور داستایفسکی |
مترجم | محمدجواد نعمتی |
راوی | احسان کرمی |
ناشر | واوخوان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۵/۰۳ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ناستنکا هنوز بچهاس و نمیدونه که از زندگی چی میخواد و بشدتتت کاراکتر تنهایی هستش و من حس میکنم که فقط و فقط از سر تنهایی و رها شدن از دست مادربزرگش به مرد اول پناه برد و وقتی فکر کرد که اون مرد دیگه نمیخوادش به نزدیکترین پناهش یعنی راوی پناه برد. اون این دونفر رو به چشم معشوق خودش نمیدید بلکه به چشم پناهگاه میدیدشون و چون فکر میکرد که اسم حسی که به مرد اول داره (عشق) هستش بعد از دوباره دیدنش دوباره به اون پناه برد و همزمان نمیخواست که اگر بازم مرد اول ترکش کرد پناهگاه دومش یعنی راوی رو داشته باشه برای همین اون نامه رو نوشت و خواست که همچنان ارتباطتشون باهم حفظ بشه. و این رو هم بگم که لحن راوی هم بشدتتت مناسب داستان بود و کاملا میتونستن که احساسات رو با صدا و لحنشون به مخاطب برسونن.
شخصیت اصلی رمان، یک روز وقتی با دلی خوش آواز میخواند و به سمت خانه میرفت، متوجه چیزی میشود: «زنی کنار راهم ایستاده، به جانپناه آبراه تکیه داده بود. بر طارمیِ جانپناه آرنج نهاده بود و پیدا بود که به آب تیره خیره شده است. کلاه زردرنگ بسیار قشنگی بر سر داشت با روسریِ توری سیاه دلفریبی روی آن.» در ادامه متوج ه میشود که زن در حال گریه کردن است و به هیچوجه متوجه حضور او نیست. جوان ناخودآگاه به سمت دختر کشیده میشود و طی یک اتفاق با او آشنا میشود. آنها برای روز بعد قرار ملاقات میگذارند، داستان زندگی خود را برای همدیگر تعریف میکنند و… پیشنهاد می کنم نسخه چاپی است را هم بخوانید.
ناستنکا نه به مرد اول میاد نه به راوی خیالباف. هیچکدومشون نباید عاشق هم میشدن. ناستنکا هنوز بچس و باید تجربه کنه. مرد اول یکم از روی ترحم شاید به ناستنکا علاقه مند شده بود و شاید بهتر بود میرفت دنبال زندگی خودش. خود مرد خیالبافم که به معنای واقعی کلمه عاشق اولین کسی شد که بهش محل داده بود. فکرکردم شاید با خوندن این کتاب ادم هایی مثل خیالباف رو بهتر درک کنم ولی نه همون چیزای همیشگی بود که قبلا خونده بودم. در کل دوسش نداشتم و واسه مرد خیالباف تاسف میخورم کاش بتونه اوضاع خودشو بهتر کنه.
من فیلم این کتاب رو در واقع نسخه ایرانیش رو دیدم .عالیه در واقع معرکه است فکر میکنم هممون تجربه اش کردیم عشقی که بی موقع اومده و گریبانمونو گرفته .گاهی آدم با خودش میگه که اگه قسمت نبود چرا با هم آشنا شدیم ولی در واقع شاید این یه لطف وهدیه از طرف خدا بوده برای اینکه قلب مهربون تری داشته باشیم
این کتاب فوق العاده هست ولی به پیشنهاد من این کتاب رو با صدای آقای آرمان سلطان زاده گوش کنید و کتاب فوق العاده براتون عالی و قشنگتر می شه
کتا ب عالی است. فیلم اقتباس شده از این کتاب با بازی مهدی احمدی و هانیه توسلی، تنها فیلم ایرانی هست که بیش از سه بار دیدمش❤️
راوی خیلی خوب بود ... کتاب رو بعد دیدن فیلمش خوندم و حال و هوای همون رو برام تداعی میکرد ... میشود فقط یک روز را به کمال با عشق زندگی کرد و برای همیشه خوشبخت بود
داستان زیبای عاشقانه ای بود وبه زیبایی اجرا شد .درود وسپاس فراوان برای گویندگان وتهیه کنندگان این اثر لطیف ودلنشین🙏🌺
داستان هم خیلی قشنگ شروع شد هم توصیف شد و تلخ ولی آموزنده به پایان رسید،قلم موثر و بی نظیر داستا یفسکی غیر این نمیتونست باشه
خواستم خواهش کنم این کتاب رو با صدای مهدی احمدی منتشر کنید همه خاطرات ما زنده می شه