خندهام میگیرد وقتی میخواهم متنی مهم و جدی برای مصرف جدیتری بنویسم. توی این دنیای پیچیده چیزی به اندازه رابطهی آدمها پیچیده نیست. همهی آدمها رازهایی چنان بااهمیت با خودشان حمل میکنند که در صورت بیان، امری سخیف و ناچیز برای همدیگر به شمار میآید. آدمها در عین آزادی محدودند و در اوج صداقت دروغ میگویند. به همدیگر نیاز دارند و دوستیها شکل میگیرد، دشمنترینشان نزدیک ترینشان است. برای انجام کارهای مهم و جدی تلاش میکنند و بهترین طنزها فرط جدیتشان است. برای رسیدن به امیال و آرزوها همهچیز را بیپروا تسخیر میک نند و برای مهار همدیگر قانون وضع میکنند. همهی اینها داستان است و شاید بههمین خاطر داستان عین زندگی است اما زندگی داستان نیست.