در این کتاب که به تحلیلِ تاریخی نیز گرایش دارد، ابتدا با خاندانِ فریدون هژبری در شیراز آشنا می شویم تا بعد همراه با آن خانواده، در تقّلایِ زندگیِ بهتر، به آبادان رَویم و در همسایگیِ بزرگترین پالایشگاه نفتِ زمانه، شاهدِ تولد و دورانِ خُردسالی و نوجوانیِ او در آن شهرِ رو به رُشد باشیم و از تجربیاتِ متفاوتِ وی از دو سفرِ کوتاه به شیراز و تبریز در تعطیلات تابستان ـ که هر دو، نشان از سیاست و تنشهای سیاسیِ روز دارد ـ آگاه شویم. محیط طبقاتیِ آبادان و آثارِ سیطرۀ دیرپایِ استعمار موجب میشود تا پرسشی دشوار، ذهنِ فریدون هژبری را مشغول بدارد و به مطالعۀ مطبوعات پردازد و در بزنگاه تاریخیِ جنبشِ ملیشدنِ نفت، به شدت به آن گرایش یابد. همین جاذبه است که منشاء اندیشه ورزیها و کوششهای ملی گرایانۀ او در آغازِ جوانی و طیِ دورۀ دبیرستان در تهران و در دوران دانشجویی در آلمان و اشتغال دانشگاهی در ایران میشود. او با سری پُرشور به آلمان میرود تا با تحصیل در رشتۀ شیمیِ نفت، پیروِ صادقی از رهبری جنبش ملی شدن نفت باشد. از این رو، ما را با خود به درونِ دو دانشگاهی میبَرَد که تحصیلاتِ خویش را تا سطح دکترای تخصصی در آنها به پایان رسانده است. در این سفر، اما، با چهره و با چالشِ دیگری از او آشنا میشویم که در عرصۀ فعالیتهای سیاسی و دانشجویی نمایان میشود و «دقّت» و «نوعی توازن» در عملکردهای شخصیِ وی را با دوراندیشی و حفظ مواضعِ عقیدتی نشان میدهد. حضور و مشارکت او در این عرصه، گونهای دست زدن بر آتش است که البته در آینده، سبب سازِ پیامدهائی نه چندان مطلوب میشود.