در زمانهای خیلی قدیم، نصفههای شب وقتی همه به خواب عمیقی فرو رفته بودن، پریهایی که بالهاشون مثل رنگین کمون بود، به صورت گروهی به داخل خونههای مردم پرواز میکردن.
اونها روی میزها به این طرف و اون طرف میرفتن، روی لبهی فنجونها مینشستن و از خرده کیکهایی که باقی مونده بود، شکمشون رو سیر میکردن.
ولی تا حالا هیچوقت دستشون به کیکهای خوشمزهای که خانم شیرینیپزی که در حاشیهی جنگل زندگی میکرد نرسیده بود.
کیکهای اون همیشه تا آخرین ذره خورده میشدن و چیزی ازشون باقی نمیموند.
این موضوع پادشاهِ پریها رو خیلی عصبانی کرده بود و بالاخره یک روز از کوره در رفت…