شکستن روایتهای کهن قدسی و غیرقدسی و اعتماد آدمی به خرد خویشتن همان کشتزار مستعد و سرزمین خوش آب و هوایی است که نهالها و بذرهای حقوق عمومی را با شعف فراوان در آغوش گرفت و آنها را چنان رویاند و شکفت که تو گویی این زمین هرگز خالی از حقوق عمومی نبوده است.
به گفته هگل، در کتاب درسگفتارهای تاریخ فلسفه، دوران مدرن آن روزگاری است که آدمی پیش از هرچیز خود را محصول مناسبات انسانی و اجتماعی مییابد، و نگرش به درون خود، یا دقت به نسبت خود با امر مقدس را نابسنده مییابد، و در پی آن برمیآید که از شرح نسبت خود با "دیگران" بیاغازد.: " جهان مدرن همین نیروی بنیادین ارتباط است، و منضمن واقعیتی است که بنا به آن به طور آشکار برای فرد ضرورت دارد که به این مناسبات وجود بیرونی وارد شود.... در حالی که در دورههای گذشته شهامت امری فردی بود، شهامت مدرن در این نیست که هرکس بنا به رسم شخصی خود عمل کند، بل استوار است بر ارتباط هرکس با دیگران، و همین سازنده قابلیت هرکس است".