در طول سالهای گذشته از طریق تحقیقات در مورد این سندرم و عوامل شناختی، نتایج نشان داده که الگوی شناختی- رفتاری بیشتر اهمیت دارد (ورکولن،۱۹۹۸) به عبارتی دیگر، بر طبق این نتایج، نشانه ها و ناتوانی های مداوم و برجسته ساز خستگی از طریق فرایندهای شناختی، نقش اساسی را ایفا می کنند (کنوپ،۲۰۱۰). از طرفی نیز سندرم خستگی مزمن، یک اختلال ویرانگر و پیچیده است. افراد مبتلای به سندرم خستگی مزمن دچار خستگی شدید ویک سری از علائم دیگر میشوند که با استراحت در بستر بهبود نمییابد و میتواند بعد از فعالیت بدنی و یا اعمال ذهنی بدتر شود. کارکرد افراد مبتلای به این بیماری، اغلب در سطح قابل ملاحظهای پایینتر از فعالیت آنها در قبل از این است که آنها بیمار شده بودند لذا زندگی با سندرم خستگی مزمن میتواند مشکل باشد و مانند سایر بیماریهای مزمن ناتوان کننده، سندرم خستگی مزمن میتواند تأثیر مخربی بر زندگی روزمره اشخاص ایجاد کند و آنها نیازمند ایجاد تغییرات عمده در شیوه زندگی برای انطباق با محدودیتهای بسیار ناشی از این بیماری باشند