ای طبیعت!
روز دفنم
باز یک آن زندهام کن
تا بدانم دوستانم در چه حالند،
تا بگویم در عزای من ننالند.
یک نظر بینم که از اعدای من
کیست در خود شادمان از مردن اعضای من؟
بنگرم از دشمنانم
کیست حاضر در سر تابوت و میگرید ز شادی
زهرخندی بهر او تقدیم سازم،
وز سر تابوت خود دورش برانم...
بار دیگر بنگرم بر چشم یارم
پس روم آسوده بر کنج مزارم.