بر اساس یک افسانه آفریقایی، مادر طبیعت، آدم رو به صورت قسمتهای جدا ازهم آفرید.
در زمانهای خیلی قدیم، وقتی که ستارهها و سیارهها تازه درست شده بودن؛ مادر طبیعت متوجه شد که روی یکی از این سیارهها خورشید نورانیتر شده، بارون آرومتر میباره و حتی باد ملایم تر میوزه. این شد که با خودش فکر کرد:
" این سیاره بر خلاف همسایه هاش یک جای خاصه. باید اسمش رو زمین بزارم. "
برای همین دریاها و رودخونهها رو روی زمین قرار داد و به اندازهای که فکر میکرد لازمه، خشکی ایجاد کرد.
اما هنوز از این وضعیت راضی نبود.