فکر می کنم پتو عاشقانه ترین شی دنیاست . این طور که می چسبد به تن آدم . این طور که خم و تا می گیرد به خودش تا زیر و روی تن بی حس و حال ، همان شکلی شود که باید . گرم می کند . نرم است و حرف هم نمی زند . پس عاشقانه ترین هدیه دنیا همین پتوست که حتا از خود آدم هم دیگری را بهتر بغل می کند . حالا این پتو برای تو . برای وقت هایی که من نیستم ، برای همیشه زندگی ات
رمانی سرشار از احساسات لطیف و ناب ؛ احساساتی که مدت هاست با گیر افتادن در چنبره سخت زندگی از بیانشان عاجزیم و می ترسیم حرفشان را بزنیم . و آن قدر در موردشان ساکت مانده ایم که فراموششان کرده ایم و در مواجهه با بیان بی پرده و صریح عشق ، دوست داشتن ، تنفر ، ترحم و ... یادمان می آید که شاید معنای واقعی زندگی بازیافتن دوباره همین احساسات ناب باشد.
خیلی سعی کردم کتاب را تموم کنم، اما نشد، به زحمت تا صفحه ۱۴۰ رفتم. کتاب انسجام لازم را نداره، سرنوشت مادر نامشخص و سرنوشت پدر گنگ است. گوشه گیر معلوم نیست کیست، آیا عروسکی بهنام پدر و مادر داره؟ معلوم نیست، واقعا بعضی جاها نویسنده باید روشن حرف بزنه تا مسیر داستان دست خواننده بیاد. در گفت گو ها هم گوینده درهم و برهم است و مشخص نیست.
اما تم داستان جالب و ایده جدیدی بود، شاید بهتر بود قبل از نهایی شدن چند نفر روش نظر اصلاحی می دادند. به امید آثار بهتر از این نویسنده.