آهسته جلو میروم و گوشهی لحاف سنگین کرسی را کنار میزنم و به بچه نگاه میکنم. همانطور که انگشتش را میمکد با چشمهایش که مثل دو مروارید درشت وسیاه است زلزل نگاهم میکند. نرگس راست میگوید. تخم جن خیلی شبیه من است. انگار خود خود من است. مثل یک کرم خاکی که از وسط دو نصفش کرده باشند. یک من کوچولوست. یک نینی من پرمو.ناگهان صدای زوزهی گرگها از جایی در دوردست تپهها به گوش میرسد. نینی پشمالو از مکیدن دست برمیدارد و همانطور انگشت به دهان گوش میدهد. روی گوشهایش هم پر از ک...