فقط کفایت میکند که چند سطرِ ناقابل، جادوی داستان، دامنِ شما را بگیرد. پیش از آنکه بفهمید مبتلا شدهاید. خودتان هم خوب میدانید، در همین ثانیهایی که گذشت، چندین هزار راوی از دنیا رفتند و بسیاری تازه بر آن چشم گشودند. داستانِ یک نفر، در خلوتِ خودش رُخ میدهد، داستان افرادی، در پیوند یا جداییشان. گاهی خانواده یا جمعی از آدمهای یک جغرافیا، آتشِ یک داستان را روشن نگه میدارند. پیش میآید که شعلههای یک اتفاق، آنچنان زبانه میکشد که سطرهای سرگذشتِ میلیونها انسان با هم گره میخورد. مانند میلیونها تکّه نخِ رنگی که در یک فرش بزرگ، کنار هم نشستهاند. مانند قالیِ زمینه لاکی صدتایی با نقشهی شاه عباسی!
جنگ یا بلای طبیعت از این غمنامههای گسترده هستند. درست در همین لحظه، میلیاردها انسان با داستانهای شگفت انگیزِشان بر این کرهی خاکی نفس میکشند.