تحولات فرهنگی گستردهای که در دنیای معاصر صورت گرفته است تبعات متنوعی را در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، فلسفی، و تکنولوژیک به همراه داشته است. تسهیل در برقراری ارتباطات فرازمانی و فرامکانی، گسترش تبادلات فرهنگی، تسهیل امور زندگی روزمره به مدد استفاده از تکنولوژی، و تغییر الگوی کسب و کار از جمله مهمترین نتایج این تحولات بهشمار میرود. البته نباید فراموش کرد که هر یک از اینها نیز به تبع خود، نتایجی را به دنبال دارند. از جمله عرصههای مهمی که در نتیجه تحولات در عرصههای مختلف حیات بشری دستخوش دگرگونی شده است، روابط میان جنسیتها و نسبت حضور و مشارکت آنها در فعالیتهای اجتماعی است.
اگرچه تا دهههای آغازین قرن بیستم بسیاری از کشورهای دنیا بهطور سنتی نوعی تقسیم کار میان زن و مرد را پذیرفته بودند که در آن مرد به امور بیرونی خانه و تامین معاش مشغول بود و زن بر امور درونی خانه و بهویژه تربیت و پرورش فرزندان متمرکز میشد، بروز جنگهای خانمانسوز اول و دوم جهانی و تلفات گسترده ناشی از آنها در جامعه غربی، تغییراتی را در این الگوی سنتی ایجاد نمود. جوامع اروپایی ورشکستهای که تازه از جنگ فراغت یافته بودند با خیل عظیم زنانی روبرو شدند که همسران خود را در جنگ از دست داده و یا به دلایل دیگری امکان تامین معاش خانواده از طریق «مرد خانه» برای آنها میسر نبود. این در حالی است که نیازهای خاص زمان جنگ نیز از پیش، زمینه را برای فعالیت بیشتر زنان در عرصههای مختلف اجتماعی فراهم آورده بود. بر این اساس، روند حضور و مشارکت زنان اروپایی در امور اجتماعی گسترش یافت و به تبع آن تقاضا برای برخورداری از حقوق اجتماعی مرتبط با این حضور نیز فزونی گرفت.
جنبشهای فمنیستی مختلفی که در دهههای اخیر پدید آمدهاند، همگی در نهایت ریشه در تحولات صورتگرفته در جامعه غربی پس از جنگ جهانی دارند. مسائل و مشکلات این جوامع در دهههای بعد نیز این روند را تسریع بخشید. تلاشهای این جنبشها برای بهرهمند ساختن زنان از حقوق اجتماعی، البته پیامدهایی را نیز به دنبال داشت. از جمله این پیامدها، تغییر در الگوی فرهنگی خانواده در جامعه بود. جوامعی که تا پیش از این از الگوی سنتی حضور زن در خانه و فعالیت مرد در خارج از خانه سامان میگرفتند، اینک با رویکرد جدیدی مواجه شده بودند که بر تغییر نقشها و پدیداری الگوهای نوین استوار میشدند. بروز گسستها در روابط خانوادگی، سست شدن پیوندهای زناشویی، به وجود آمدن خانوادههای تکوالدینی، عدم اطمینان به آینده و تردید در چشماندازهای پیشرو، از جمله تبعات منفی این دگرگونی برای خانوادههای غربی بوده است.
این دگرگونیها نیز همانند دیگر تغییرات و تحولات به جوامع غیر غربی نیز ساری شده است و البته همانند بسیاری دیگر از آنها، وجوه منفی خود را به شکلی قویتر به رخ کشیده است. بحران در الگوهای زندگی خانوادگی و گسترش طلاق و زندگی منزوی از جمله این وجوه منفی است که به دیگر جوامع نیز سرایت کرده است در حالی که مسئله آنها نیست و ضرورت دارد برای مواجهه مناسب با آنها تدابیری درست اندیشیده شود. ریشههای فرهنگی و اجتماعی و مسائل فمنیسم در غرب، با جوامع مسلمان عموماً و جامعه ایرانی خصوصاً کمترین سنخیتی ندارد و اساساً مسائلی که منجر به پیدایش درست فمنیسم در غرب شد در ایران وجود ندارد کتاب حاضر با ارائه روایتی اندیشهای- تاریخی از تحولات جنبشهای فمنیستی در غرب، آسیبشناسی جالبی نیز از این تحولات ارائه میکند که میتواند در تجربه جامعه ایرانی از رویارویی با این جنبشها مفید باشد. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بر آن است که با انتشار این کتاب گشایشی در مباحث جاری در این حوزه در فضای علمی- دانشگاهی ایجاد نماید و فضا را برای تعمق و تامل بیشتر در حوزه مسائل مربوط به زنان و خانواده فراهم آورد.