کتاب صوتی مرده خورها اثر صادق هدایت با متلک گویی وگفتگوی چند شخصیت در یک اتاق شروع می شود. "مش رجب"، صاحب خانه، سکته کرده است و خیال می کنند مرده است. زن اولش "منیژه" است که به او "منیجه" می گویند و یک پسر از حاجی داشته و زن دومش "نرگس" است که در جوانی زن مشدی شد و ۳ تا بچه برایش آورد و اکنون مشاجره و بحث بر سر اینکه چه کسی صاحب اموال این به رحمت خدا رفته خواهد شد …
این کتاب گویا هم یکی از داستان های واقعگرا (رئالیستی) یا به بیان کاملتر رئالیست انتقادی صادق هدایت محسوب می شود. داستان به نوعی مشاجرات میراث خورها یا بقول صادق هدایت، مرده خورها را می گوید که با مرگ صاحب مال، به جان هم می افتند.
داستان مرده خور ها پیشتر در زمان حیات هدایت نیز به نمایشنامه تبدیل شده بود اما نمایشنامه ای که روز دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ به سعی اعضای انجمن در موسسه ی بهاران اجرا شد، با رویکردی جدید نوشته شده بود.
- قسمتی از مشاجره این دو هوو را اینگونه می شنویم:
نرگس: ازبیقابلیتی خودت بود، زنی هم که خانهداری و شوهرداری بلد نیست، باید پیة هوو را به تنش بمالد. حالا گذشتهها گذشته، اما مال صغیر نباید زیر پا بشود، درستش باشد این النگوها که به دست کردهای مال صغیر است تا امروز صبح یکی از آنها بیشتر مال خودت نبود. دوتا ی دیگرش را ازکجا آوردی؟
منیژه: حالا میان دعوا نرخ مشخص میکند! من بیستوپنج سال خانه این مرد استخوان خرد کردم – لب بود که دندان آمد. زنیکۀ دیروزه چیز خودم را به خودم نمیتواند ببیند. حالا هرچه ازدهانم بیرون بیاید به آن گور به گور …
بیبی خانم: خانم صلوات بفرستید. زبانتان راگاز بگیرید. این به جای حمد و سوره است؟ روح او الان همۀ حرفهای شما را میشنود. به قول شما سه ساعت نیست که او مرده. فکر بچههایش را بکنید ….