بعد از اتمام دوره تحصیلات تکمیلی در رشته روانشناسی وارد حیطه مشاوره شدم. آن زمان بیست و چهار سال بیشتر نداشتم. سن و تجربه کم، تازگی محیط کار و مواجه شدن با مسایل متفاوتی که در جامعه بود و من تاکنون از آن بیخبر بودم، از جمله مشکلاتم بود. بعد از کار، در حیطههای متفاوت مشاوره، زوجدرمانی را به عنوان تخصص خود انتخاب کردم و بعد از آن تمام مشاورههایم در آن حیطه بود. بعد از مشاوره دادن به زوجهایی با مسایل و مشکلات متعدد، عمدهترین مشکلی که به چشم میخورد، روابط فرازناشویی یا خیانت بود که بیشترین آسیب را به زندگی زناشویی وارد میکرد و همین مسأله باعث شد در این زمینه تحقیقات زیادی برای پیدا کردن ریشه چنین مشکلاتی انجام دهم و اینکه چطور میتوانم به اندازه سهم خودم در کاهش این معضل قدمی بردارم. بعد از انجام تحقیقات میدانی متفاوت چندین عامل مهم و بهویژه سبکهای دلبستگی را در بروز پدیده خیانت زناشویی مؤثر دیدم. برایم بسیار جالب بود که چگونه سبکهای دلبستگی شکلگرفته در دوران کودکی میتواند بنیان زندگی زناشویی را در آینده تحت تأثیر قرار دهد. تحقیقات زیادی انجام دادم تا بتوانم بهطور دقیق به بررسی و درمان این مسأله بپردازم. اهمیت این موضوع و آگاهی والدین از تأثیر نقش خود در شکلگیری این مسأله مرا برآن داشت که دست به قلم بردارم و کتاب حاضر را تدوین کنم تا به سهم خود در این راستا قدمی بردارم. به امید اینکه با مطالعه کتاب پیش رو و آگاهی بیشتر والدین نسبت به نقش خود، قدمی در کاهش این مهم برداریم.