- درباره کتاب:
در این کتاب مفاهیم بنیادی زندگی، از منظر چهرههای شاخص ایرانی مورد بررسی قرار گرفته است. در این بررسیها، مفاهیم زندگی در مقام و جایگاه یک متن، از منظر مخاطب عام، مورد مطالعه قرار گرفته و به همین دلیل، عاری از چالشی ژرف و شگرف است و تنها وجه چالش برانگیز آن در تقابل مخاطب بودن زندگی و انسان با یکدیگر است. لازم به ذکر است، این بررسیها با نگاهی تحلیلی و رویکردی فرهنگی بر زندگی، درصدد هستند تا زمینههایی را در وادی زندگی شناختی عقلانی مطرح کنند و نتیجه آنها چنین است که زندگی در غیبت آنها اساسا شناخت پذیر نیست. زندگی در افق، زندگی و مدیریت؛ زندگی در قلب تاریخ، تمثال هنری زندگی و... برخی از عنوانهای مباحث طرح شده در این کتاب است. ضمن آن که، در ابتدای مبحث مختصری از شرح حال نگارندگان آورده شده است.
در این فایل، مصاحبه با دکتر سید علیرضا بهشتی را میشنویم.
- درباره نویسنده:
کریم فیضی در سال ۱۳۵۸ و یک سال بعد از انقلاب اسلامی در تبریز به دنیا آمد. اما همان دوران، در تبریز قیامهایی در حال شکل گرفتن بود که باعث شد دوران کودکی او در اوج هیاهو و ناآرامی بگذرد. پدر او که به حاجی فیضی مشهور بود، به کار تجارت میپرداخت ولی علاقه بسیاری به طبیعت و همچنین عبادت داشت. همین علاقه پدر در شکل گرفتن علاقه و به بحثهای دینی بیتاثیر نبود و پای او را به حوزه علمیه قم باز کرد. از دیگر نوشتههای کریم فیضی میتوانیم به هوشنگ دوم (در گفتگو با هوشنگ مرادی کرمانی)، زندگی و بس، پنجره پیامبر (رمان)، از حبران تا سهراب، شعاع شمس، همزاد مسیح، سفری با سهراب و سیب زن سیب مرد اشاره کرد.
- خواندن کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم ؟
ادبیات جهان ، مصاحبه ، مذهبی ، ادبیات ، فلسفه ، پژوهشی ، نقد ادبی، ...
- بخشی از کتاب:
زندگی تا چه حد ذهنی است؟
نمیدانم منظورتان ذهن فلسفی است یا نه!؟ فکر میکنم سابجکتیو را مطرح میکنید. در این موضوع، دیدگاهها و مکتبها مختلفاند. چیزی که هست، ما از دریچه خودمان با جهان خارج از خودمان تماس برقرار میکنیم. اینکه آیا به چیزی غیر از ذهن هم معتقد باشیم یا نباشیم، جای بحث خود را دارد. در این میان ذهن نقش بسیار اساسی دارد. چه به صورت منفرد و خود اتکاء و چه آن را خود اتکاء ندانیم، بلکه تلاش ذهن برای یافتن یک عین در خارج از خودش بدانیم. در اینجا دیدگاههای فلاسفه و مکاتب مختلف است.
فارغ از دیدگاهها، خود شما چگونه فکر میکنید؟ به هر حال اگر چیز ذهنی هم وجود داشته باشد، این ذهنیت گرایی نمیتواند مطلق باشد. به نظر میرسد بحثی که بعضی از فیلسوفان میکنند درست است که میگویند، همه چیز به ذهن ما برنمیگردد. ملاکهای ارزش گذاری برای اعمال و کردار رفتارها، کاملا به ذهن و ذهن آدمی بر نمیگردد، خصوصا آنجا که بیناذهنی فکر کنیم. ما وقتی بیناذهنی بیندیشیم، در آن صورت نمیتوانیم همه چیز را به ذهن منفرد متکی کنیم. اگر این معنا را مورد نظر قرار بدهیم، ما از ذهنیتگرایی مطلق فاصله میگیریم.