یه روز منیژه کوچولو تصمیم گرفت یه نقاشی بکشه. منیژه دفتر نقاشیاش رو باز کرد و با خودش گفت: فقط یه بار توی دفترم نقاشی کشیدم! امروزم یه نقاشی قشنگ توی دفترم میکشم!
منیژه که توی حیاط خونه شون نشسته بود به هر چیزی که توی حیاط بود نگاه کرد و به کوههایی که خیلی دور بودن، بعد با خودش گفت: اول از همه. اون چند تا کوه رو میکشم. کوههای بلند که خورشید از پشت شون بیرون میاد.