چندتایی جیرجیرک بودن که دوست داشتن همش آواز بخونن. صبح که میشد، یکی از جیرجیرکها شروع به خواندن آواز میکرد. جیرجیرک برای خوندن آواز، یکی از بالهای شونه مانندشو روی قسمت ضخیم یه بال دیگهاش میکشید. بعد صدای جیرجیرک شنیده میشد و کمی بعد صدای غرغر آقای ببر بلند میشد و بعد همسایههای دیگه.