هر بار که ماه مثه یه قایق میشد و عکسش توی رودخونه میافتاد، قایق مهتابی توی رودخونه حرکت میکرد و با شادی برای خودش شعر میخوند.
یه شب مهتابی که ماه بصورت یه قایق در اومده بود، عکس ماه قایقی شکل توی رودخونه افتاد.
قایق آواز میخوند و توی آب رودخونه حرکت میکرد.
همینطور که قایق از بین درختها حرکت میکرد یه پروانه خال خالی اومد توی قایق.