چرا زندگی ویکتور هوگو را برای نوشتن انتخاب کردم؟ کسی در این راه مرا تشویق و ترغیب نکرد. به ژرژ سان توسط پروست و آلن علاقه پیدا کردم؛ اما درمورد هوگو لحظهای از زندگیام نبوده است که او را تحسین نکرده باشم. یادم میآید هنوز خواندن و نوشتن یاد نگرفته بودم که مادرم قطعهی «مردمان تهیدست» را برایمان میخواند و من با تأثر فراوان آن را گوش میکردم. در پانزدهسالگی «بینوایان» مرا منقلب کرد، در سراسر عمرم با وجوه دیگری از نبوغ هوگو آشنایی پیدا کردم و مانند همهی خوانندههای دیگر، زیبایی و مفهوم اشعار فلسفیاش را آهسته آهسته درک کردم. سرانجام شروع به دوست داشتن آخرین شعرهای این اورفهی کهنسال کردم، و در مجموعههای «سراپا جنگ»، «سالهای شوم» و «آخرین خرمن» به وجود شاهکارهایی کموبیش ناشناخته پی بردم.
میپرسید چرا هوگو؟ چون او بزرگترین شاعر زبان فرانسه است و آشنایی با زندگی و احوال او، برای درک نبوغ پرتلاطم و پرجوش و خروشش ضروری است. چگونه این مرد محتاط و مقتصد توانست در عینحال دستودلباز باشد، چگونه این جوان باتقوا و پرهیزکار و پدر نمونهی خانواده، توانست پیرمردی شهوتران شود، چگونه این سلطنتطلب قدیمی، توانست به یک طرفدار ناپلئون، و سپس به پدربزرگ جمهوری تغییر یابد، چگونه این صلحطلب ذاتی توانست در وصف پیروزی در نبرد واگرام چنان اشعاری بسراید، چگونه این فرد بورژوا توانست از نظر همطبقههای خودش، به یک شورشی تبدیل شود؟ اینها پرسشهایی هستند که هر شرححالنویس ویکتور هوگو باید به آنها پاسخ دهد. از چند سال پیش، حقایق زیادی دربارهی او کشف شده و نامهها و یادداشتهای زیادی دربارهی او منتشر شدهاند؛ من کوشیدهام همهی این اسناد و مدارک را بررسی و از حاصل آنها چهرهی این مرد بزرگ را به تصویر بکشم.
گرچه در کتاب حاضر متنهای منتشرنشدهی زیادی را آوردهام (از جمله نامههای ویکتور هوگو به خانم بیارد، به عروسش آلیس، به نوههایش، به کنت دو سالواندی، به سرهنگ شاراس، نامههای آدل هوگو به تئوفیل گوتیه و نامههای اوگوست واکری به آدل هوگو، خلاصههایی از یادداشتهای خصوصی سنت بوو، نامههای امیل دشان به ویکتور هوگو، لئوپولدین هوگو به پدرش، نامههای جیمز پرادیه به ژولیت دروئه و غیره)، اما افشای این حقایق هدف اصلی من نبوده است. درواقع من از آوردن نامههای زیادی که فینفسه اهمیت چندانی نداشتهاند، چون چیزی به مطالب اصلی نمیافزودهاند، خودداری کردهام. کوشیدهام از مدفون کردن قهرمان ماجرا زیر انبوه شهادتها و گواهیها پرهیز کنم. همچنین نخواستهام کتاب را با نقل قولهای شاعرانه، مذهبی و نیز منابع خود هوگو، بیشاز حد طولانی کنم، کاری که دیگران کردهاند. بهطور خلاصه من یک زندگی را توصیف کردهام، نه چیزی دیگر، البته از یاد نبردهام که در زندگی یک شاعر، آثارش بههمان اندازهی حوادث و پیشآمدها نقش ایفا میکنند.
میان افراد زیادی که به من کمک کردهاند، من عمیقاً مدیونشان هستم، تحقیقها و بررسیهای همسرم نقشی بزرگ داشته است، که بدون این همکاری هرگز موفق نمیشدم پردامنهترین و دشوارترین کاری را که تابهحال انجام دادهام، به سروسامان برسانم. کار اساسی من این بوده است که هرچه بیشتر و بهتر، بدون خدشهدار کردن حقیقتها، جزییات این زندگی شگفتآور را نظم و ترتیب ببخشم.
آندره موروا