در جنگل بزرگ هیچ کس آقا دارکوبه را دوست نداشت. اما فقط این آقا دارکوبه نبود که با هیچ کس دوست نبود. هیچکدام از حیوانات جنگل هم با هم دوست نبودند. آنها همیشه از هم دلخور بودند و یا با هم قهر بودند. در جنگل بزرگ هیچ حیوانی هیچ دوستی نداشت و خوشحال نبود.
اما فقط این آقا دارکوبه بود که این وضعیت را دوست داشت. او از اینکه میدید حیوانهای دیگر با هم دعوا میکنند، خوشش میآمد و کلی میخندید. هر روز صبح از توی سوراخش در درخت بلند توی جنگل بیرون میآمد و منتظر مینشست تا دعوای حیوانات را با هم تماشا کند.
او با خود میگفت:
- این هیجان انگیزترین اتفاق توی جنگل است!