شایعه! حرف و حدیث و یا به عبارت درستتر از هیچی همه چیز ساختن! بارها و بارها این موضوع را شنیده و یا تجربهاش کردیم که خودمان یا اطرافیانمان مورد تهاجم حرفها و یا شایعههایی شدهاند که اصلا پایه و اساس ندارند. حرفهایی که از ذهن فردی بیمار بیرون میآید و در تمامی شهر و روستای کوچک زندگیمان میپیچد. در اغلب مواقع نیز عواقب خوبی در پی ندارد.
خرد آدمی عمیقا تحت تاثیر سبک زندگی اوست. این موضوع را بیشتر در جوامع کوچکی شاهد هستم که در برابر ورود افراد و تفکرات جدید مقاومت میکنند. همین امر سبب میشود که جوامع در برابر محیط بیرون از خود و هر حقیقتی به غیر از آن چیزی که در ذهنشان نقش بسته است آسیب پذیر شوند. کتاب عطر خوش مرگ روایتی است از این جوامع. جامعهای که گناه مرتکب نشدهای را به پای انسان بیگناه مینویسند و برای آن برنامهی مجازات میریزند.
عطر خوش مرگ، جامعهای روستایی در مکزیک را روایت میکند که در تفکرات و سنن بیپایهی خود غرق شدهاند و هر نوع آزاد اندیشیای که خلاف راه و روش خودشان باشد را باطل میداند. همه چیز آنطور است که آنها دوست دارند باشد. فرقی نمیکند حقیقت چیست، حقیقت دقیقا همان چیزی است که آنها میسازند. حتی اگر این ماجرا قتل یک دختر بیگناه باشد به نام آدلا.
داستان کتاب عطر خوش مرگ، حول قتل دختری میچرخد که در روستایی در مکزیک، جنازهاش توسط پسری به نام رامون پیدا میشود. رامون، دختر قربانی داستان را فقط از دور دیده و هیچ شناختی از او ندارد.
فقط یک ساعت زمان کافی است تا شایعه تمام اهالی روستا را خشمگین کند و به دنبال انتقام بروند. باید قاتل معشوقهی رامون را پیدا کنیم. رامون که تا پیش از این حتی با آدلا همصحبت هم نشده بود باید گذشتهای را که وجود ندارد با حقیقت بیرحم قتل یک دختر گره بزند و در پی انتقام باشد. تمامی اتفاقات این کتاب در طی ۴ روز رخ میدهد.
گییرمو آرّیاگا خوردان، نویسندهی کتاب عطر خوش مرگ در خلال این داستان سعی دارد که خواننده را با این طرز فکر پوسیده و نخنمای جامعه روستایی و بسته مکزیک آشنا و هم مسیر کند. در حقیقت نیروی محرکهی این اثر، همین شایعهها، فریبها و سوظنهای پیدرپی کتاب است. نویسنده قصد دارد با روایت داستان یک قتل، نشان دهد که در چنین جوامعی مردم، ذهنهایی شبیه به هم دارند و مدام دست به روایت سازی میزنند.
کتاب عطر خوش مرگ با روایت کمی طنزگونه، خواننده را تا انتهای کتاب با خود میکشاند.
گییرمو آرّیاگا خوردان، که متولد سال ۱۹۵۸ است را با فیلمنامههای درخشانی چون عشق سگی و بابل میشناسیم. او در پروندهاش جوایز بینالمللی ارزشمندی و معتبری چون جایزهی کن، بفتا و اسکار را نیز دارد.
گییرمو آرّیاگا خوردان جز رمان نویسها و فیلمنامه نویسهای معروف در دنیا است که خیلی زود پا به عرصهی سینمای امریکا و جریان حرفهای سینما میگذارد. آثار او از نظر خیلی از منتقدین، سترگ و قدرتمند است.
گییرمو آرّیاگا خوردان، تبحر و اشراف خاصی به روی کلمات دارد و با جایگزینی درست آنها در کنار هم معنای واقعی هر کلمه را به خواننده منتقل میکند. نقد کتاب عطر خوش مرگ نیز مانند خود کتاب بسیار خواندنی است زیرا که منتقدین بسیاری درمورد این اثر گییرمو آرّیاگا خوردان نوشتهاند.
محمدرضا فرزاد متولد ۱۳۵۷ فارغ التحصیل کارشناسی ارشد تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. او فعالیت هنری خود را به عنوان شاعر و مترجم آغاز و کتابهای متعددی در این زمینه به چاپ رسانده است. کتاب عطر خوش مرگ را در سال ۱۳۹۹ به همت و قلم محمدرضا فرزاد، نشر چشمه منتشر کرد و انتشارات صوتی رادیو گوشه، این کتاب خواندنی را با صدای دلنشین احسان کرمی، به کتاب صوتی تبدیل کرد. محمدرضا فرزاد، کتابهایی چون دوستی اسکلتی، تو مشغول مردنات بودی و مدری هست که مدام با چتر بر سرم میکوبد را نیز به زبان فارسی ترجمه کرده است.
محمدرضا فرزاد، به عنوان فیلمساز مستند، فیلمهای او در فستیوالهای ملی و بین المللی به نمایش درآمده و موفق به دریافت جوایز مختلفی شده است. فیلمهای اول و دوم او، «گم و گور» و «فالگوش» که برای اولین بار در جشنواره فیلم برلین سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ بر پرده رفت، تاکنون در بیش از ۳۰ فستیوال فیلم به نمایش درآمده است. او همچنان به عنوان عضو هیئت داوران در چند فستیوال بین المللی فیلم شرکت داشته است.
تمامی علاقهمندان به کتابهای داستانی و رمان، بیشک از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. فضا سازی و داستان سرایی این کتاب به قدری جذاب است که توصیه میشود زمانی خواندن آن را آغاز کنید که وقت کافی برای خواندن کل آن داشته باشید چرا که زمین گذاشتن این کتاب در حین مطالعه بسیار دشوار خواهد بود.
اما اگر به نسخهی صوتی آن گوش میدهید، بهتر از است مشغول امور دیگری نباشید زیرا که این کتاب با صدای احسان کرمی تمام حواس شما را در گرو خودش نگه میدارد. این کتاب ارزشمند را میتوانید بیآنکه نگران پسندیده شدنش باشید، به دوستانتان که به ادبیات داستانی علاقهمند هستند هدیه دهید.
برای تهیه و دانلود کتاب صوتی عطر خوش مرگ و یا مطالعهی خلاصه عطر خوش مرگ میتوانید به سایت فیدیبو رفته و یا اپلیکیشن فیدیبو را به صورت رایگان دانلود کنید. با نصب اپلیکشن فیدیبو، یک کتابخانهی بزرگ همیشه و همه جا در دسترس شم خواهد بود.
آدلا را در قبرستان قدیمی در سواحل رود گوالای خو نزدیک جایی که به قتل رسیده بود خاک کردند. قبر عمیق کندند تا مبادا در فصل باران رودخانه طغیان کند آب سنگش را بردارد و او را با خود ببرد برای بسیاری از روستاییان آن مراسم غمگین ترین مراسم تدفینی بود که در آن شرکت کرده بودند حتی از مراسم بانیان روستا هم غمگیننر نه گریهای در میان بود نه مویهای. فقط سکوت بود و شب بی ماه. انجیلیها هم غرقه در ماتم جمع، فقط با یک دعای کوتاه و وداعی مختصر جمع کردن. مجلسی تمام شد روستاییان در دسته های چسبیده به هم متفرق و در تاریکی که کوره راههایی پوشیده از علف پر کرده بود راهی شهر شدند بیشتر مردها به دنبال رامون به مغازه رفتند تکلیف خیلی چیزها باید مشخص میشد بهترین راهش هم این بود که با یک آب جو شروع کند. رامون این را خوب می دانست که آن شب تازه اول ماجرا است. انگار درگیر رابطه عاشقانه پنهانی بود که اگر منکر این عشق میشد و پا پس میکشید متهم به بزلی و نامردی میشد. از آن به بعد میبایست آن گذشته خیالی را واقعیت می پنداشت. هیچ قاعلهای حتی جرم و جنایت در آن شهر سر راست و بیحرف و حدیث ختم به خیر نمیشد حتما اولش باید خورد خورد یک مشت حرف مفت حول و حوش قضیه بافته میشد روی همین حساب مردی بعد از آنکه یک قلب آبجو سر کشید تا گلویی تازه کند، پرسید: دولت برای هر تن ذرت چقدر پول میدهد؟ لوسیو یک جورهایی دلخور جواب داد: ۳۵۰ پزو؛ مردی داد زد: به لعنت خدا نمیارزه؛
به درو کردنش هم نمیارزه
فردی دیگر پرید وسط: پول بذرش هم نمیشه؛
شخصی دیگر با وارد بحث شد هزینه خرمنکوب هم پیشکش.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 452.۱۷ مگابایت |
مدت زمان | ۰۵:۲۹:۳۵ |
نویسنده | گی یرمو آرّیاگا خوردان |
مترجم | محمد رضا فرزاد |
مترجم دوم | محمدرضا فرزاد |
راوی | احسان کرمی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۱/۰۷ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان در مورد قتل دختری هست که در دهکده ای رخ میده، شواهد و نشانه ها، نظرات مردم و البته جزئیاتی که خیلی خوب مطرح میشه ولی به نظرم از اواسط راه نویسنده ریتم و مسیر داستان رو عوض میکنه ، موارد مثبت و منفی که میتونم به این داستان و خوانش وارد کنم: ۱. اسامی سخت بودند برای ما ایرانی ها ۲. آقای کرمی با ریتمی ثابت پیش میومدند و البته در انتها باز بهتر شده بود ولی با توجه به نکته اول اگر کمی تغییر لحن بابت شخصیت های پررنگ کتاب داشتند خیلی بهتر میشد ارتباط گرفت، بعضی جاها مشخص نبود جمله از زبان کدام شخص بیان میشه. ۳. انتهای کتاب باز بود در واقع بهتره بگم انتهای قتل باز بود، با اون همه زمانی که صرف پیدا کردن شواهد شد و البته که نابود شد ولی واقعا کسی دنبال قاتل نبود و صرف اینکه یک نفر گفته بود فلان شخص رو فلان جا دیدم همه به اون شخص به چشم قاتل نگاه کردند و .... ۴. انتخاب موزیک خوب و جالب بود. ۵. می تونست کتاب جنایی خیلی قوی تر و بهتری باشه. پرصاد
از شنیدن داستان لذت بردم آقای کرمی بسیار زیبا،مسلط و عالی روایت کردند و در طول شنیدن داستان فکر میکردم که از این کتاب چه فیلم جالب و پرمخاطبی میتوان ساخت و اما نویسنده به نظرم در این کتاب اشاره داشت به شخصیتهای آدمهایی که در اطرافمان زیاد داریم آدمهایی که با انکه حقیقت را میدانند اما به چند دلیل از جمله اینکه آنقدر شجاعت ندارند که حقیقت رافریاد بزنند به خودشان هم دروغ میگویند و لذت میبرند که همرنگ جماعت کوردل و نادان باشند مهم نیست که حقی را زیر پا بگذارند مهم آن است که در بین مردم ادم خوبه داستان باشند و جالب اینجاست مثل این روایت نهایتا خودشان هم نابود می شوند و متوجه میشوند که مورد سواستفاده قرار گرفته اند واقعا هر چه فکر میکنم میبینم انچه به افراد ستمگر و ظالم و قاتل فرصت ادامه میدهد بزدلی و خودخواهی انسانهای ضعیف است
درمورد گویندگی باید بگم که محشر بود. من خیلی دوستش داشتم و جدا تصورم از کتاب صوتی رو واقعی کرده بود. همه جوره عالی. درمورد کتاب، خب داستان اون طور که فکر میکردم جنایی نبود؛ یعنی انگار قرار بود باشه ولی نویسنده یهو وسط کار، نظرش رو عوض کرده بود. اسامی عجیب و غریب زیادی داشت که حفظ کردن و شناسایی شخصیتها رو سخت میکرد خصوصا که شخصیتهای فرعی و یکی-دو-ثانیهای زیادی هم داشت. داستان هم بیشتر اجتماعی و رنگ و بوی نمادین بودن داشت و اصلا به تشریح قتل و پیدا کردن قاتل نپرداخته بود. تماما واکنش مردم و اشتباهاتشون، قضاوتهای بیهوده و بیهوا دست به عمل زدنشون رو نشون میداد. و صادقانه اگه به عقب برمیگشتم احتمالا براش وقت نمیذاشتم- پ.ن: ترجمهش هم بد نبود
داستان خیلی خوبی بود و با خوانش آقای کرمی خیلی جذاب تر شده بود.نویسنده به جزئیات توجه زیادی داشته و توصیفات خوبی در داستان وجود دارد که برای افرادی که خوب میتوانند تصور کنند،داستان جذابی به نظر میرسد.این داستان حالت یک فیلم سینمایی را دارد.به نظرم در این داستان نمادهای زیادی وجود داشت.برای مثال خستینوتیس نماد کسانی است که با وجود آگاهی از حقیقت سکوت میکنند و.....
روایت داستان با صدای احسان کرمی عالی ست داستانی سرشار از فریب و خشونت که با یافتن جسد دختر جوانی در یک روستای کوچک مکزیکی آغاز می شود ، نویسنده به نحو احسن نشان می دهد که چگونه تفکرات بسته و سرخوردگی افراد در جوامع کوچک ممکن است آن چنان بر دیگران تأثیر بگذارد که مسیر وقایع کل جامعه دچار تغییر شود ...
به نظرم بیشتر یک فیلمنامه است تا یک رمان. به هر حال از گوش دادنش پشیمان نیستم با یک فضای جدید برای ما ایرانیها و یک داستان نسبتا خوب و یک اجرای قابل قبول البته نه محشر. به نظرم مشخص است که قاتل همون قصاب است که روش کشتن را به رامون یاد میدهد و خودش هم از همان روش استفاده کرده.
داستان جذاب بود. توصیف جامعهی کشورهای امریکای جنوبی (مشخصا مکزیک) خیلی وقتها من را یاد جامعهی خودمون و طرز فکر و مدل زندگی عوام ایرانی میانداره. اجرا خوب بود اما حقیقتا از احسان کرمی انتظار بیشتری داشتم. یک جاهایی اونقدر لحنش یکنواخت بود که حواسم پرت میشد و داستان را دنبال نمیکردم.
۱.داستان زیبا و پر از جزئیات و البته تلخ بود... ۲.اجرای آقای کرمی واقعا عالی بود.به احتمال زیاد از خواندن خود کتاب انقدر لذت نمیبردم که از شنیدنش با صدای ایشان بردم.
داستان تکراری و معمولی از مشکلات فضای بسته و کوچک ،تعصبات و افراد سرخورده و... با اسامی سخت، من دوست نداشتم خیلی ، حرف تازه ای نداشت آدم خواران ژان تولی هم دقیقا همین مظمون رو داشت اونم بر عکس کتاب اولش چیز خاصی نبود، البته که مفهوم داستان درسته ولی داستان دلنشین نیست.
گویندگی احسان کرمی خوب و فضاسازی خوب انجام شده بود. این داستان جنایی نیست...داستان دروغ و فریب و متهم کردن، بدون هیچ دلیل کافیست:) مهم نیست چه کسی بی گناه یا گناهکار، خوب یا بد...یک نفر کشته میشود تا خشم یه جامعه فروکش کند:)) قربانی کردن و قربانی کردن و قربانی کردن...💔