آنچه امروز مسلم است رفتارهایی جرم شناخته میشود و برایشان مجازات تعیین میگردد که در چارچوب قانون قرار گرفته باشد. قانونگذار، آن دسته اعمالی را که ذاتاً اخلال در نظم عمومی را به همراه دارند، جرم میداند و مجازات میکند. بنابراین در اینکه تنها، اعمالی جرم تلقی میشوند که بهموجب قانون چنین تلقی شدهاند و از مجازات قانونی نیز برخوردارند، تردیدی وجود ندارد. ولی مسئله مهمی که رخ مینماید این است که آیا تنها این جرم است که موجب اخلال در نظم عمومی میشود؟
از نقطهنظر فلسفی جرمشناسی، سیاست قانونگذاری ایجاب میکند که قانونگذار در پذیرش اعمالی که اخلال در نظم عمومی را سبب میشوند، تا حدی پیش رود که آنها را وارد قوانین جزایی نماید. قانونگذار کیفری همواره باید سعی کند تا چنین اعمالی را بشناسد و آنها را وارد قوانین جزایی سازد. با این وجود، از جرم تعاریف گوناگون به عمل آمده است و تعریف قانونی جرم، یکی از آنها و بلکه برجستهترین آنها است. از نظرگاه اخلاقی، مذهبی، جرم عبارت است از نقض دستورهای اخلاقی و الهی؛ از منظر سیاسی نیز جرم اعمالی است که در جهت به خطر انداختن نظام مملکتی ارتکاب یافته باشد. و از نقطهنظر اجتماعی نیز نقض قواعد و آیین آداب و رسوم اجتماعی از چنین وصفی برخوردارند...