هنوز خاطرات و حافظهاش تکههاي گمشدهي بسياري دارد و آوا بايد به ايسان بازگردد تا خواهر دوقلويي که هرگز نديده است را پيدا کند.
اما هر چه در اين ميان اطلاعات بيشتري به دست ميآورد، دروغها و اسرار بيشتري برايش فاش ميشوند. سرم هليکس، آن چيزي نيست که فکرش را ميکرد و مهمتر از همه، اعضاي مذکر ايسان که پيش از آن گفته ميشد به دليل ناسازگاري سرم هليکس با ديانايشان از برنامههاي ايسان حذف شدهاند، تعدادشان روزبهروز در حال افزايش است.
هر چه آوا در مسير جستجويش به حقايق بيشتري پي ببرد؛ براي ايسان تبديل به تهديد خطرناکتري خواهد شد. در چنين بزنگاهي
شايد تنها راه او براي رهايي از اين تنگنا پيوستن به شورشيان باشد...البته اگر بتواند از حصار ديوارهاي بتني و دژ نفوذناپذير ايسان جان سالم به در ببرد...