
دربارِ درخشان
مجموعه دربارِ درخشان
نسخه الکترونیک دربارِ درخشان به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره دربارِ درخشان
درحالیکه افکار تیرهای در سرم میچرخیدند، به کاغذدیواریهای نقش برجستهی مخمل تالار رقص چشم دوخته بودم. پلک زدم، توجهم را دوباره معطوف مهمانی پرسروصدا کرده و روی نزدیک شدن مادربزرگم تمرکز کردم. با اینکه صورتش چین و چروک داشت و موهایش سفید یکدست بود، مردم همیشه میگفتند بانو آلیس ویتمور چه زن خوشقیافهای بود. با این حرف موافق بودم، با این حال بیاختیار متوجه شدم انگار در سالهای بعد از فوت والدینم، بیشتر پیر شده بود اما درست در همین لحظه صورتش طوری بشاش شد که مدتها بود آن را به این شکل ندیده بودم. «چطور مگه مامانبزرگ؟» «یه پیشنهاد داریم. یه پیشنهاد. اون دقیقاً همونیه که آرزو داشتیم. جوونه، ثروت کلانی داره، اصل و نسب خونوادگیاش مثل تو معتبره.» این آخرین مورد، غافلگیرم کرد. رقابت با آبا و اجداد مقدس روپرت دشوار بود. «مطمئنی؟» «کاملاً. اون... پسرعموته.»
نظرات کاربران درباره دربارِ درخشان